جدول جو
جدول جو

معنی باقدرا - جستجوی لغت در جدول جو

باقدرا(قَ)
از قرای شرقی بغداد درراه خراسان است. (از معجم البلدان و مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باغدار
تصویر باغدار
آنکه باغ دارد و پیشه اش جمع آوری و فروش محصولات باغ است، صاحب باغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باندرل
تصویر باندرل
نوار دراز و باریک که به دور دسته های اسکناس می پیچند، کاغذ باریک چاپ شده که به سر شیشه یا چیز دیگر می چسبانند و نشانۀ نو بودن و کیفیت کالاست، نوارچسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باژدار
تصویر باژدار
باژبان، مامور وصول باج و خراج، باج دار، باژدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باردار
تصویر باردار
آبستن، برای مثال اگر مار زاید زن باردار / به از آدمی زادۀ دیوسار (سعدی۱ - ۶۸)، میوه دار مثلاً درخت باردار، حامل بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازدار
تصویر بازدار
کسی که بازهای شکاری را رام و تربیت می کرد، بازبان، بازیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باحورا
تصویر باحورا
گرمای سخت تموز، شدت گرما در تابستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باقلوا
تصویر باقلوا
نوعی شیرینی که از آرد گندم، شکر، روغن و مغز پسته و بادام و به شکل قطعه های لوزی شکل تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادران
تصویر بادران
فرشتۀ حرکت دهندۀ باد، برای مثال آدمی چون کشتی است و بادبان / تا کی آرد باد را آن بادران (مولوی - ۳۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
حسین بن علی بن مهجل ابوعبدالله ضریر باقدرایی. مقری بود و در ربیع الاول سال 582 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تلفظ لاتینی: اوسریوس ژاک. (1580- 1656 میلادی، از مردم انگلستان، متولد در ’دوبلین’، نویسندۀ کتابی در علم ازمنۀ مذهبی
لغت نامه دهخدا
(قَ)
منسوب به باقدرا از قرای بغداد
لغت نامه دهخدا
داغروزان از نوزدهم مرداد تا بیست و ششم همان ماه که گرم ترین روزهای سال خورشیدی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاقدار
تصویر فاقدار
فاژ دار شکافدار دهان باز چون پسته آنچه شکاف داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاقدار
تصویر طاقدار
نگهبان و محلفظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باجدار
تصویر باجدار
جمع کننده باج
فرهنگ لغت هوشیار
میوه دار باثمرمثمر (درخت)، آبستن حامله، مخلوط با فلز کم بها مغشوش نبهره. یا زبان باردار. زبانی که قشر سفیدی بر روی آن بندد و علامت تخمه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی هشت و نه گونه ای از منگیا (قمار برهان) نوعی از بازی با ورق که بین یک بانکدار و عده ای بازی کن انجام شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیقدری
تصویر بیقدری
حقارت ذلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باددار
تصویر باددار
هر غذائی که نفخ بیاورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالدار
تصویر بالدار
پرنده و هر چیز که صاحب بال باشد، دارای بال
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی نوار چسب نوار یا کاغذ دراز و باریک که بر سر شیشه یا چیزی چسبانند. و آن نشانه ممیزی و بررسی است بر چسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقیدار
تصویر باقیدار
بدهکار
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه ترکی یا تازی نیست و در پارسی باید باغلوا نوشته شود از خوردنی ها قسمی شیرینی که از بادام سفید قند کوبیده هل کوبیده آرد سفید شیر و روغن تهیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغدار
تصویر باغدار
صاحب و مالک باغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازدار
تصویر بازدار
پارسی تازی گشته باز دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادران
تصویر بادران
حرکت دهنده باد، فرشته ای که باد را حرکت دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باحورا
تصویر باحورا
شدت حرارت در تموز است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باردار
تصویر باردار
میوه دار، آبستن، حامله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادربا
تصویر بادربا
((دَ))
نانخورش، جایی که در آن نانخورش زیاد باشد
فرهنگ فارسی معین
((لَ))
نوعی شیرینی که از آرد گندم و شکر و روغن و مغزپسته و بادام درست می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاقدار
تصویر طاقدار
آن چه دارای طاق است، دارای ایوان، مجازاً، نگهبان، محافظ
فرهنگ فارسی معین
توانا، توانمند، قادر، قدرتمند، قدیر، قوتمند، متنفذ
متضاد: ناتوان، غیرمتنفذ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از با قدرت
تصویر با قدرت
Overpoweringly, Hardily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باردار
تصویر باردار
Pregnant
دیکشنری فارسی به انگلیسی