باژدار باژدار باجبان، کسی که باج و خراج از مردم میگیرد، (هفت قلزم)، باج گیر، (ناظم الاطباء)، باجبان باشد یعنی کسی که باج و خراج از مردم میگیرد، (برهان قاطع)، آنکه پاسبانی گذار و رودخانه و غیره کند بجهت باج گیری و باژبانش گویند، بمعنی باجدار است، (فرهنگ شعوری) لغت نامه دهخدا
باردار باردار میوه دار باثمرمثمر (درخت)، آبستن حامله، مخلوط با فلز کم بها مغشوش نبهره. یا زبان باردار. زبانی که قشر سفیدی بر روی آن بندد و علامت تخمه باشد فرهنگ لغت هوشیار
باردار باردار آبستن، برای مِثال اگر مار زاید زن باردار / به از آدمی زادۀ دیوسار (سعدی۱ - ۶۸)، میوه دار مثلاً درخت باردار، حامل بار فرهنگ فارسی عمید