جدول جو
جدول جو

معنی باژدار

باژدار
باژبان، مامور وصول باج و خراج، باج دار، باژدار
تصویری از باژدار
تصویر باژدار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با باژدار

باژدار

باژدار
باجبان، کسی که باج و خراج از مردم میگیرد، (هفت قلزم)، باج گیر، (ناظم الاطباء)، باجبان باشد یعنی کسی که باج و خراج از مردم میگیرد، (برهان قاطع)، آنکه پاسبانی گذار و رودخانه و غیره کند بجهت باج گیری و باژبانش گویند، بمعنی باجدار است، (فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا

باردار

باردار
میوه دار باثمرمثمر (درخت)، آبستن حامله، مخلوط با فلز کم بها مغشوش نبهره. یا زبان باردار. زبانی که قشر سفیدی بر روی آن بندد و علامت تخمه باشد
فرهنگ لغت هوشیار

بازدار

بازدار
کسی که بازهای شکاری را رام و تربیت می کرد، بازبان، بازیار
بازدار
فرهنگ فارسی عمید

باردار

باردار
آبستن، برای مِثال اگر مار زاید زن باردار / به از آدمی زادۀ دیوسار (سعدی۱ - ۶۸)، میوه دار مثلاً درخت باردار، حامل بار
باردار
فرهنگ فارسی عمید