جدول جو
جدول جو

معنی طاقدار

طاقدار
آن چه دارای طاق است، دارای ایوان، مجازاً، نگهبان، محافظ
تصویری از طاقدار
تصویر طاقدار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با طاقدار

طاقدار

طاقدار
دارندۀ طاق، رجوع به طاق شود، ایوان دار، مجازاً نگهبان و محافظ:
دین را که بود تو طاقداری
زین گونه چهار طاق داری،
نظامی
لغت نامه دهخدا

طوقدار

طوقدار
آنکه دارای طوق (گردن بند) است، پرندگانی که طوقی بر گردن دارند (قمری فاخته کبوتر و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار

فاقدار

فاقدار
فاژ دار شکافدار دهان باز چون پسته آنچه شکاف داشته باشد
فاقدار
فرهنگ لغت هوشیار

طبقدار

طبقدار
حمالی که بار مردم را با طبق ب خانه صاحبش برد
لغت نامه دهخدا

طوقدار

طوقدار
اسم عامی فارسی قمری است. (فهرست مخزن الادویه). کنایه از قمری و فاخته و کبوتر و مانند آن. (آنندراج). قمری را نیز گویند. (برهان) :
قمریَک طوقدار گویی سر در زده ست
درشبه گون خاتمی حلقۀ او بی نگین.
منوچهری.
، دارندۀ طوق. دارندۀ گردن بند:
همه طوقداران ابا گوشوار
سراپرده آراسته شاهوار.
فردوسی.
، کنایه از پسر امرد مخطط باشد. (برهان). کنایه از جوان مخطط است. (آنندراج) ، بنده. اسیر. (برهان) (آنندراج). گرفتار. (برهان)
لغت نامه دهخدا