جدول جو
جدول جو

معنی להטמיע - جستجوی لغت در جدول جو

להטמיע
درون سازی کردن، جذب کردن
دیکشنری عبری به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تعداد زیاد کاهش دادن، نابود کردن، از بین بردن، قتل عام کردن
دیکشنری عبری به فارسی
شلوغ کردن، بار
دیکشنری عبری به فارسی
سرمایه گذاری کردن، سرمایه گذاری کنید، صاحب شدن
دیکشنری عبری به فارسی
تأثیر گذاشتن، نفوذ
دیکشنری عبری به فارسی
ناسزا گفتن، بدنام کردن
دیکشنری عبری به فارسی
چاق شدن، اضافه وزن
دیکشنری عبری به فارسی
حذف کردن
دیکشنری عبری به فارسی
بازداشت کردن، بازدارنده، دلسرد کردن
دیکشنری عبری به فارسی
مزاحمت کردن، مزاحم، مختل کردن، حواس پرت کردن، مضطرب کردن، محدود کردن، مانع شدن، اظهار نظر کردن، دخالت کردن، زحمت دادن
دیکشنری عبری به فارسی
محکوم کردن
دیکشنری عبری به فارسی
آرام کردن، آرام، آرامش دادن، اطمینان دادن
دیکشنری عبری به فارسی
پافشاری کردن، تداوم داشته باشد
دیکشنری عبری به فارسی
عرق ریختن، عرق
دیکشنری عبری به فارسی
رسیدن
دیکشنری عبری به فارسی
آشکار کردن، بیان کنید، بیان کردن
دیکشنری عبری به فارسی
عمیق تر کردن
دیکشنری عبری به فارسی
شگفت زده کردن، تعجّب
دیکشنری عبری به فارسی
برجسته کردن، غرق شدن
دیکشنری عبری به فارسی
بارگذاری کردن، شارژ
دیکشنری عبری به فارسی
صدا دادن، به زبان آوردن
دیکشنری عبری به فارسی
کتاب کردن، رزرو کنید، دعوت دادن، رزرو کردن، احضار کردن
دیکشنری عبری به فارسی
ظاهر شدن، ظاهر شود، ظهور کردن، نمایان شدن
دیکشنری عبری به فارسی
اطّلاع دادن، اطّلاع رسانی کند
دیکشنری عبری به فارسی
پیشگیری کردن، اجتناب کنید، اجتناب کردن، دور زدن، پرهیز کردن
دیکشنری عبری به فارسی
آزار دادن، اذیّت کردن، غمگین کردن، مضطرب کردن
دیکشنری عبری به فارسی
تعمید دادن، غسل تعمید دادن
دیکشنری عبری به فارسی
انگشت اشاره کردن، نقطه، اشاره کردن، رأی دادن
دیکشنری عبری به فارسی
بدتر کردن، تشدید کنند، مجبور کردن، لاغر کردن، تشدید کردن، بدتر شدن
دیکشنری عبری به فارسی
اسیدی کردن، خانم، از دست دادن، باتلاقی کردن
دیکشنری عبری به فارسی
برنزه کردن، تعریف کردن، ضخیم کردن
دیکشنری عبری به فارسی
باور کردن، باور کنید
دیکشنری عبری به فارسی
سرازیر کردن، سرخ شدن، قرمز شدن
دیکشنری عبری به فارسی
تسلیم کردن، رام کردن
دیکشنری عبری به فارسی
بالا بردن، پرواز کن، هدایت کردن
دیکشنری عبری به فارسی