معنی להטביע
להטביע
برجسته کردن، غرق شدن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להטביע
להטמיע
להטמיע
دَرون سازی کَردَن، جَذب کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להטביל
להטביל
تَعمِید دادَن، غُسلِ تَعمید دادَن
دیکشنری عبری به فارسی
להצביע
להצביע
اَنگُشتِ اِشارِه کَردَن، نُقطِه، اِشارِه کَردَن، رأی دادَن
دیکشنری عبری به فارسی
להביע
להביע
آشکار کَردَن، بَیان کُنید، بَیان کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להופיע
להופיע
ظاهِر شُدَن، ظاهِر شَوَد، ظُهور کَردَن، نَمایان شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی
להודיע
להודיע
اِطِّلاع دادَن، اِطِّلاع رِسانی کُنَد
دیکشنری عبری به فارسی
להוביל
להוביל
رَهبَری کَردَن، مُنجَر شَوَد، هِدایَت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להדביק
להדביק
آلودِه کَردَن، چَسباندَن
دیکشنری عبری به فارسی
להגביר
להגביר
تَقوِیت کَردَن، تَقوِیت، اَفزایِش دادَن، شَدید کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی