معنی להכניע
להכניע
تسلیم کردن، رام کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להכניע
להכניס
להכניס
دَرج کَردَن، قَرار دادَن، دَر هَم پیچیدَن
دیکشنری عبری به فارسی
להניע
להניע
اَنگیزِه دادَن، ایجاد اَنگیزِه، موتوری کَردَن، بِه جِلو بُردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להופיע
להופיע
ظاهِر شُدَن، ظاهِر شَوَد، ظُهور کَردَن، نَمایان شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی
להודיע
להודיע
اِطِّلاع دادَن، اِطِّلاع رِسانی کُنَد
دیکشنری عبری به فارسی
להכחיש
להכחיש
اِنکار کَردَن، اِنکار کُنَد، مَنفی کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להיכנע
להיכנע
تَسلِیم کَردَن، تَسلِیم شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی
להטמיע
להטמיע
دَرون سازی کَردَن، جَذب کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להטביע
להטביע
بَرجَستِه کَردَن، غَرق شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی
להכתיר
להכתיר
تاج گُذاشتَن، تاج
دیکشنری عبری به فارسی