جدول جو
جدول جو

معنی یورد - جستجوی لغت در جدول جو

یورد
(یُرْ)
حجره. اتاق. یورده. یوردی. (ناظم الاطباء). یورت. یرت. یرد. سامان. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یورت شود
لغت نامه دهخدا
یورد
ترکی چراگاه، خر گاه تاژ گاه، سرا سرای دراصطلاح بنایی به معنی اتاق یا به معنی عامترازآن یعنی قسمت وآنچه درزبان فرانسوی (پیریسی) نامیده میشود مستعمل است. البته یورد کاملا به معنی اتاق نیست اما چون درایران و خاصه درتهران درخانه های همسایه نشین هراتاق به سکونت یک خانواده مورداستفاده قرارمی گیردآنرا یک یرد می خوانند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیورد
تصویر بیورد
(پسرانه)
نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یورش
تصویر یورش
هجوم، تاخت و تاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یورت
تصویر یورت
منزل، خانه، اتاق، مسکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یارد
تصویر یارد
مقیاس طول برای پارچه در انگلستان و امریکای شمالی، معادل ۳۶ اینچ یا ۹۲ سانتی متر یا ۱۴ گره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مورد
تصویر مورد
درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوای اسانس دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد،، آس، آسمار، مرسین
مورد اسپرم: در علم زیست شناسی نوعی مورد با برگ های پهن و زرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مورد
تصویر مورد
موضوع، مسئله، محل ورود، جای فرود آمدن، آبشخور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خورد
تصویر خورد
خوردن، خوراک، غذا، طعام، برای مثال خوردی که خورد گوزن یا شیر / ایشان خایند و من شوم سیر (نظامی۳ - ۴۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آورد
تصویر آورد
پسوند متصل به واژه به معنای آورده مثلاً آب آورد، بادآورد، راه آورد، ناورد جنگ، پیکار، نبرد، کارزار، حمله، میدان جنگ، برای مثال که ما در صف کار ننگ و نبرد / چگونه برآریم از آورد گرد (فردوسی - ۷/۱۰۵)
آورد و برد: آوردن و بردن پیاپی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مورد
تصویر مورد
گلگون، سرخ رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
نام شهریست در خراسان مشهور به باورد. (برهان). به ابیورد اشتهار دارد و آن را باورد نیز خوانند. (جهانگیری). و رجوع به باورد و ابیورد شود
لغت نامه دهخدا
نام مبارزی است که افراسیاب بمدد پیران ویسه فرستاد. (برهان). و او را باورد نیز می گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). نام مبارزی است. (شرفنامۀ منیری) :
چو کاموس و منشور خاقان چین
چو بیورد و چون شنگل پیش بین.
فردوسی
نام یکی از سران سپاه یزدگرد اول:
الان شاه و چون پهلوان سپاه
چو بیورد و شکنان زرین کلاه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(یُرْ دَ / دِ)
یورد. (ناظم الاطباء). و رجوع به یورت شود
لغت نامه دهخدا
(یُرْ)
یورد. (ناظم الاطباء). رجوع به یورد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از یورش
تصویر یورش
تاخت و تاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یارد
تصویر یارد
مقیاس طول برای پارچه در انگلستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یورت
تصویر یورت
خانه، مسکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورد
تصویر خورد
خوردن خورد و خوراک، خوراک طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مورد
تصویر مورد
راه و طریقه و محل ورود، راه آب
فرهنگ لغت هوشیار
مرخم آوردن، کوشیدن بجنگ نبرد ناورد کارزار، میدان جنگ آوردگاه، در بعضی کلمات مرکب بمعنی (آورده) است: آب آورد باد آورد بزم آورد راه آورد ره آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آورد
تصویر آورد
((وَ))
جنگ، نبرد، پسوندی که معنای آورده شده می دهد. آب آورد، بادآورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خورد
تصویر خورد
((خُ))
خوراک، طعام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مورد
تصویر مورد
((مُ وَ رَّ))
گلگون، سرخ رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مورد
تصویر مورد
((مُ))
درختی است همیشه سبز با گل های سفید و خوشبو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مورد
تصویر مورد
((مُ رِ))
محل ورود، جای فرود آمدن، راه به سوی آب، آن چه اتفاق می افتد، باره، جمع موارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نورد
تصویر نورد
((نِ رِ))
وردنه، چوبی استوانه ای که خمیر نان را با آن پهن می کنند، نیواره، گردنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نورد
تصویر نورد
در ترکیب با بعضی واژه ها، معنای «طی کننده» می دهد، مانند، کوه نورد، صحرانورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یارد
تصویر یارد
واحد طول در انگلستان تقریباً 92 سانتی متر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یورو
تصویر یورو
((رُ))
واحد پول مشترک کشورهای عضو اتحادیه اروپا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یورش
تصویر یورش
((رِ))
تاخت و تاز، هجوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یورت
تصویر یورت
چراگاه ایلات و عشایر، محل خیمه و خرگاه، مسکن، منزل، یورد
فرهنگ فارسی معین
((نَ وَ))
میل یا چوب استوانه ای شکل که در ماشین چاپ به کار رود و مرکب را روی صفحه می کشد، پیچ و تاب، چین و شکن، چوبی استوانه ای که به وسیله آن خمیر را پهن می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مورد
تصویر مورد
باره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نورد
تصویر نورد
سفر
فرهنگ واژه فارسی سره