معنی خورد - فرهنگ فارسی عمید
معنی خورد
- خورد
- خوردن، خوراک، غذا، طعام، برای مثال خوردی که خورد گوزن یا شیر / ایشان خایند و من شوم سیر (نظامی۳ - ۴۷۶)
تصویر خورد
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با خورد
آورد
- آورد
- مرخم آوردن، کوشیدن بجنگ نبرد ناورد کارزار، میدان جنگ آوردگاه، در بعضی کلمات مرکب بمعنی (آورده) است: آب آورد باد آورد بزم آورد راه آورد ره آورد
فرهنگ لغت هوشیار