درمنه، گیاهی بیابانی و خودرو دارای ساقۀ راست و سخت، برگ های ریز و بریده و پوشیده از کرک های سفید و گل های خوشه ای سرخ یا زرد رنگ که بلندیش تا نیم متر می رسد و آب و شیرۀ تلخ آن در طب به کار می رود، درمنۀ ترکی، شیح، علف جاروب، ورک، یوشن، خنجک
درمنه، گیاهی بیابانی و خودرو دارای ساقۀ راست و سخت، برگ های ریز و بریده و پوشیده از کرک های سفید و گل های خوشه ای سرخ یا زرد رنگ که بلندیش تا نیم متر می رسد و آب و شیرۀ تلخ آن در طب به کار می رود، درمنۀ ترکی، شِیح، عَلَف جاروب، وَرَک، یوشن، خنجک
جمع واژۀ روشن، بمعنی روزن خانه. (از اقرب الموارد) (المنجد). تابدانهای عمارت. (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به روشن شود: حتی حیطان الدور و سقفها و ابوابها و رواشنها فیحلونها بمثل حلیهم. (الجماهر بیرونی ص 22). رجوع به روازن شود
جَمعِ واژۀ رَوشَن، بمعنی روزن خانه. (از اقرب الموارد) (المنجد). تابدانهای عمارت. (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به روشن شود: حتی حیطان الدور و سقفها و ابوابها و رواشنها فیحلونها بمثل حلیهم. (الجماهر بیرونی ص 22). رجوع به روازن شود
آبشن. آفشن. اوشن. آویشن. زعتر. سعتر. صعتر. اوریغانس. (یادداشت مؤلف) ، تعبیری در تداول خانگی خاصه زنان، در مقام طنز ناآراستگی گیسو و زلف: یوشن هایت را عقب بزن، یعنی گیسوی افشانده بر رخ و درهم خود را از رخسار به یک سو ببر، نوعی خار، و یوشن تپه، تلی به شمال شرقی تهران از این کلمه است که عامه آن را یوشان تپه گویند. (یادداشت مؤلف)
آبشن. آفشن. اوشن. آویشن. زعتر. سعتر. صعتر. اوریغانس. (یادداشت مؤلف) ، تعبیری در تداول خانگی خاصه زنان، در مقام طنز ناآراستگی گیسو و زلف: یوشن هایت را عقب بزن، یعنی گیسوی افشانده بر رخ و درهم خود را از رخسار به یک سو ببر، نوعی خار، و یوشن تپه، تلی به شمال شرقی تهران از این کلمه است که عامه آن را یوشان تپه گویند. (یادداشت مؤلف)