جدول جو
جدول جو

معنی یواشن - جستجوی لغت در جدول جو

یواشن
(یَ شِ)
کلمه فارسی است. منسفه. جون. و آن پنجه ای است که بدان خرمن باد دهند. (یادداشت مؤلف). درلهجۀ امروز آذربایجان شانه (یا شنه) گویند. هید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رواشن
تصویر رواشن
روزن خانه، پنجره ای که از آن روشنایی داخل می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یواش
تصویر یواش
آهسته، آرام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یوشن
تصویر یوشن
درمنه، گیاهی بیابانی و خودرو دارای ساقۀ راست و سخت، برگ های ریز و بریده و پوشیده از کرک های سفید و گل های خوشه ای سرخ یا زرد رنگ که بلندیش تا نیم متر می رسد و آب و شیرۀ تلخ آن در طب به کار می رود، درمنۀ ترکی، شیح، علف جاروب، ورک، یوشن، خنجک
فرهنگ فارسی عمید
(رَ شِ)
جمع واژۀ روشن، بمعنی روزن خانه. (از اقرب الموارد) (المنجد). تابدانهای عمارت. (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به روشن شود: حتی حیطان الدور و سقفها و ابوابها و رواشنها فیحلونها بمثل حلیهم. (الجماهر بیرونی ص 22). رجوع به روازن شود
لغت نامه دهخدا
(یُ وَ)
در لهجۀ همدانی به معنی شنه و پنجه و آلتی است که بدان خرمن را باد دهند (از: یو، جو + اوشان، افشان، و معنی ترکیب: جوافشان). (یادداشت مؤلف). هید
لغت نامه دهخدا
(یَ شَ / شِ)
گم شده و غایب شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یُو شَ)
آبشن. آفشن. اوشن. آویشن. زعتر. سعتر. صعتر. اوریغانس. (یادداشت مؤلف) ، تعبیری در تداول خانگی خاصه زنان، در مقام طنز ناآراستگی گیسو و زلف: یوشن هایت را عقب بزن، یعنی گیسوی افشانده بر رخ و درهم خود را از رخسار به یک سو ببر، نوعی خار، و یوشن تپه، تلی به شمال شرقی تهران از این کلمه است که عامه آن را یوشان تپه گویند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است به باب اصفهان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جواشن
تصویر جواشن
جمع جوشن، از پارسی جوشن ها جمع جوشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یواش
تصویر یواش
آهسته، هموار، نرم، خفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یواش
تصویر یواش
((یَ))
آهسته، آرام، به نرمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یواش
تصویر یواش
آهسته
فرهنگ واژه فارسی سره