جدول جو
جدول جو

معنی رواشن

رواشن
روزن خانه، پنجره ای که از آن روشنایی داخل می شود
تصویری از رواشن
تصویر رواشن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با رواشن

رواشن

رواشن
جَمعِ واژۀ رَوشَن، بمعنی روزن خانه. (از اقرب الموارد) (المنجد). تابدانهای عمارت. (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به روشن شود: حتی حیطان الدور و سقفها و ابوابها و رواشنها فیحلونها بمثل حلیهم. (الجماهر بیرونی ص 22). رجوع به روازن شود
لغت نامه دهخدا

روشان

روشان
تابناک درخشان منور نورانی مقابل تاریک. یا روشنان فلک ستارگان، آشکار ظاهر مقابل پنهان، جایی که نور بدان بتابد، درجه ای از تابش نور همجوار سایه مقابل سایه
فرهنگ لغت هوشیار

روشان

روشان
رُوشَن، تابان، تابناک، درخشان، افروخته، مقابلِ تاریک، جایی که نور به آن می تابد، واضح و آشکار، روش، روشان، آگاه، بصیر
روشان
فرهنگ فارسی عمید

رواشح

رواشح
جَمعِ واژۀ راشِح. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از معجم متن اللغه). رجوع به راشح شود، زیادت سر پستان گوسفند خاصهً. (از تاج العروس). ثعل الشاه خاصهً، ای اطباؤها. (اقرب الموارد). زیادی سر پستان گوسفند. (از معجم متن اللغه).
لغت نامه دهخدا

روازن

روازن
ج ِروزنه. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). جَمعِ واژۀ روزن. (ناظم الاطباء). رجوع به روزن و روزنه و رواشن شود
لغت نامه دهخدا

روشان

روشان
بمعنی روشن است که از روشنایی و فروغ باشد. (برهان قاطع). بمعنی روشن است یعنی فروغ و ظهور. (آنندراج). روشن راگویند چنانکه پایان پایین را خوانند. (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا