جدول جو
جدول جو

معنی یعیش - جستجوی لغت در جدول جو

یعیش
(یَ)
ابن ابراهیم ارموی، مکنی به ابی عبدالله. او راست: 1- لوامع التعریف فی مطالع التصریف. 2- الاستنطاقات، و آن را از کنزالاسرار هرمس الهرامسه استخراج کرده. 3- المواهب الربانیه فی الاسرار الروحانیه. (از یادداشت مؤلف)
ابن علی، معروف به ابن یعیش نحوی و مکنی به ابوالبقاء و ملقب به موفق الدین. متوفی به سال 643 هجری قمری مفصل زمخشری را شرح کرده است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعیش
تصویر تعیش
زندگی کردن، خوش گذراندن، اسباب معیشت ساختن، کوشش برای آماده کردن وسایل زندگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیش
تصویر عیش
خوش گذرانی، خوشی و شادمانی، زیستن، زندگی کردن، زندگی، طعام، خوراک، خوردنی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ یَ)
شتر سفید که اندک مایه سرخی دارد. ج، عیش. انثی، عیشاء. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی). ظاهراً مصحف عیس با سین مضرس است
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ)
به حیلت زیستن. (تاج المصادر بیهقی) ، بتکلف اسباب معیشت ساختن و طلب کردن آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تکلف اسباب زندگی. (از اقرب الموارد). اسباب معیشت ساختن. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(دِ قی یَ)
زیستن. (از منتهی الارب). زندگانی کردن. (آنندراج). زیست و زیست کردن. (از ناظم الاطباء). معاش. معیش. معیشه. عیشه. عیشوشه. رجوع به معاش و معیش و معیشه و عیشه و عیشوشه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن یعیش. علی بن احمد بن عبدالرحمان بن احمد بن عبدالرحمان بن یعیش زهری باجی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن یعیش. رجوع به علی باجی (ابن احمد بن عبدالرحمان بن...) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعیش
تصویر تعیش
زندگی کردن، خوش گذراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیش
تصویر عیش
زیست، زندگانی، خوشی، شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعیش
تصویر تعیش
((تَ عَ یُّ))
خوش زیستن، خوش گذراندن، گذران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عیش
تصویر عیش
((عَ یا ع))
زندگی، طعام، خوراک، خوشی، خوش گذرانی، شادمانی
فرهنگ فارسی معین
خوش گذرانی، شادخواری، گذران، معیشت، خوش گذرانی کردن، خوش زیستن، زندگی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بزم، خوشگذرانی، خوشی، راحت، زندگانی، سرور، سور، شادی، شادیانه، طرب، عشرت، کیف، گذران، لهو، نشاط
متضاد: عزا، ماتم
فرهنگ واژه مترادف متضاد