جدول جو
جدول جو

معنی تعیش

تعیش((تَ عَ یُّ))
خوش زیستن، خوش گذراندن، گذران
تصویری از تعیش
تصویر تعیش
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تعیش

تعیش

تعیش
زندگی کردن، خوش گذراندن، اسباب معیشت ساختن، کوشش برای آماده کردن وسایل زندگانی
تعیش
فرهنگ فارسی عمید

تعیش

تعیش
به حیلت زیستن. (تاج المصادر بیهقی) ، بتکلف اسباب معیشت ساختن و طلب کردن آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تکلف اسباب زندگی. (از اقرب الموارد). اسباب معیشت ساختن. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا