- یشف
- یشم
معنی یشف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یافتن، یافته، پی برد، نویابی
مکیدن
تباه خشک، خرمای خشک، پستان خشک، یاوه خرمای بد خرمای بسیار پست، سخن نا سودمند گفتار بیهوده
آواز، جنبش، خواری
مکیدن، مکیدن آب یا مایع دیگر
آشکار ساختن، پیدا کردن، برهنه کردن، پی بردن به چیزی که پیش از آن مجهول بوده، در تصوف ظهور حقایق غیبی بر سالک
دندان، دندان تیز و برندۀ جانوران درنده، برای مثال بسپاریم دل به جستن جنگ / در دم اژدها و یشک نهنگ (عنصری - ۳۶۸)
به خود کشیدن و فروکشیدن آب یا رطوبت چیزی، مثل به خود کشیدن جامه عرق بدن را و به خود کشیدن حوض یا زمین آب را
لاک پشت، برای مثال بست به صد مهر بر اطراف شط / عقد محبت کشفی با دو بط (جامی۱ - ۵۲۰) ، برج چهارم از دوازده برج فلکی، سرطان، کوزۀ بزرگ دهان گشاد، یخدان
چرکی پوست، زبری پوست، تنگی زیست چرک ناشسته تن: مرد
برداشتگی پرده و پوشش از روی چیزی، نوپیدا کردگی، کشف اسرار کردن، پرده برداشتن
در خود کشیدن: جامه خوی را و خشک کن زکاب را و تالاب آب را، به ته رسیدن آب بخود کشیدن جامه خوی (عرق) را و کاغذ سیاهی را و حوض آب را (منتهی الارب) جذب کردن
بیهوده و یاوه و باطل، گمشده
پارسی تازی گشته یشف یشم
پارسی تازی گشته یشم یکی از گونه های عقیق که دارای رنگ دودی مایل بسفیداست ازاین سنگ گاهی در جواهرسازی و ساختن زینت آلات استفاده میکنند حجر حبشی سنگ یاسم حجرالشف یشب حجرالشب یشف یشپ سنگ چشم. یا یشک سفید. یکی از گونه های یشم که سفیدرنگ است وبنام حجر اخاطیس نیزموسوم است
چهاردندان بزرگ پیش سباع وبهایم
یشم
پارسی تازی گشته یشم از سنگ های گرانبها
مگس
یشم، سنگی شبیه عقیق یا زبرجد به رنگ های مختلف سفید، کبود و سبز تیره
سنگی شبیه عقیق یا زبرجد به رنگ های مختلف سفید، کبود و سبز تیره
Exploration
exploração
Erkundung
eksploracja