معنی یشت یشت((یَ شْ)) پرستش، ستایش، بخشی از اوستا در ستایش آفریدگار و امشاسپندان تصویر یشت فرهنگ فارسی معین
خشت خشت آجر خام و ناپخته، پاره ای گل که آنرا در قالبی ریزند و چون شکل قالب بخود گرفت قالب را خارج از آن کنند و سپس آن پاره گل بشکل قالب گرفته را در آفتاب گذارند تا خشک شود و بعد آنرا در ساختمانها بکار برند فرهنگ لغت هوشیار
تشت تشت ظرف فلزی بزرگ و پهن و اندکی گرد که در آن لباس و غیره شویند. یا تشت کسی از بام افتادن، رسوا شدن او آشکار گشتن راز وی فرهنگ لغت هوشیار