سنگی است و آن معرب یشم است به ابدال میم به باء مانند لازم و لازب. (از تاج العروس). مأخوذ از یشپ فارسی و به معنی آن. (از آنندراج) (ناظم الاطباء). یشم. یشف. معرب یشم و آن سنگی است. یصب. یصم. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یشم و الجماهر ص 198 و صیدنۀ ابوریحان بیرونی شود
سنگی است و آن معرب یشم است به ابدال میم به باء مانند لازم و لازب. (از تاج العروس). مأخوذ از یشپ فارسی و به معنی آن. (از آنندراج) (ناظم الاطباء). یشم. یشف. معرب یشم و آن سنگی است. یصب. یصم. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یشم و الجماهر ص 198 و صیدنۀ ابوریحان بیرونی شود
ضایع، نابود، بیهوده، هرزه، یاوه، به کارنیامدنی، برای مثال جز به مدح او سخن گفتن همه باد است و دم / جز به مهر او هنر جستن همه یاوه ست و یاب (سوزنی - لغتنامه - یاب)، دنیا خود جست و نجستی تو دین / چیست به دست تو به جز باد و یاب (ناصرخسرو - ۱۴۱) روی، سیما، صورت پسوند متصل به واژه به معنای یابنده مثلاً کامیاب، شرفیاب پسوند متصل به واژه به معنای یافته شده مثلاً کم یاب، نایاب
ضایع، نابود، بیهوده، هرزه، یاوه، به کارنیامدنی، برای مِثال جز به مدح او سخن گفتن همه باد است و دم / جز به مهر او هنر جستن همه یاوه ست و یاب (سوزنی - لغتنامه - یاب)، دنیا خود جَست و نجُستی تو دین / چیست به دست تو به جز باد و یاب (ناصرخسرو - ۱۴۱) روی، سیما، صورت پسوند متصل به واژه به معنای یابنده مثلاً کامیاب، شرفیاب پسوند متصل به واژه به معنای یافته شده مثلاً کم یاب، نایاب
سرازیری تازیانه شیفته، آشفته، سرگشته، شکنجه شیب و تیب: پریشانی و آشفتگی، برای مثال شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب / فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب (رودکی - ۴۹۳)
سرازیری تازیانه شیفته، آشفته، سرگشته، شکنجه شیب و تیب: پریشانی و آشفتگی، برای مِثال شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب / فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب (رودکی - ۴۹۳)
مرکّب از: دی + شب، ، شب گذشته. شب پیش از روزی که در آنند. دوش. بارحه: دیشب گلۀ زلفش با باد همی کردم گفتاغلطی بگذر زین فکرت سودائی. حافظ. دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم نقشی به یاد خط تو بر آب می زدم. حافظ. - امثال: دیشب همه شب کمچه زدی کو حلوا
مُرَکَّب اَز: دی + شب، ، شب گذشته. شب پیش از روزی که در آنند. دوش. بارحه: دیشب گلۀ زلفش با باد همی کردم گفتاغلطی بگذر زین فکرت سودائی. حافظ. دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم نقشی به یاد خط تو بر آب می زدم. حافظ. - امثال: دیشب همه شب کمچه زدی کو حلوا
پارسی تازی گشته یشم یکی از گونه های عقیق که دارای رنگ دودی مایل بسفیداست ازاین سنگ گاهی در جواهرسازی و ساختن زینت آلات استفاده میکنند حجر حبشی سنگ یاسم حجرالشف یشب حجرالشب یشف یشپ سنگ چشم. یا یشک سفید. یکی از گونه های یشم که سفیدرنگ است وبنام حجر اخاطیس نیزموسوم است
پارسی تازی گشته یشم یکی از گونه های عقیق که دارای رنگ دودی مایل بسفیداست ازاین سنگ گاهی در جواهرسازی و ساختن زینت آلات استفاده میکنند حجر حبشی سنگ یاسم حجرالشف یشب حجرالشب یشف یشپ سنگ چشم. یا یشک سفید. یکی از گونه های یشم که سفیدرنگ است وبنام حجر اخاطیس نیزموسوم است