- یسال
- یسل: ترکی پره سپاه رده (صف)
معنی یسال - جستجوی لغت در جدول جو
- یسال
- جناح لشکر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سال گذشته
آبگون
نشانها، آثار، علامات
مردمان رذل و فرومایه
یکدیگر را پرسیدن و از یکدیگر خواستن
آب روان و جاری
بسیار روان، آب روان، جاری
بسیار شوینده، غسل دهنده، مرده شوی
قاعده و قانون، نظام، سیاست، سزا، قصاص
مقابل یمین، طرف چپ، سمت چپ، کنایه از شوم، نامبارک، کنایه از کسی که دیدن روی او باعث نکبت و نحوست شود، برای مثال نشسته مدعیانند از یمین و یسار / خدای را که بپرهیز از «یساری» چند (ظهوری - لغتنامه - یسار) ، فراخی و آسانی، توانگری، فراخی در نعمت و مال
جلودار، قراول، نگهبان، در دورۀ صفویه، مامور تشریفات، نقیب، صف آرا
انگبین چین انگبین گیر، نیزه جنبان
جامه شوی، شوینده، کسی که شغل وی شستن مرده ها باشد
جمع فسل، شاخ های نشانده رز، فرومایگان
جلودار، قراول و نگهبان
پارسی دو رده سوارنند که به دو بازوی راه بسته میشوند و شاه از میانشان میگذرد
قاعده و قانون
دست چپ از دو دست آدمی را گویند
حرکت یک دوره آفتاب از نقطه برج حمل تا نقطه آخر برج حوت و آنرا بعربی سنه گویند، مدت حرکات زمین بدور خورشید که دوازده ماه یا 563 روز و 5 ساعت و 84 دقیقه و 54 ثانیه است و آنرا سال خورشیدی یا سال شمسی گویند
یسال ها، جناح های لشکر، جمع واژۀ یسال
موهای گردن اسب و شیر،
هیکل، اندام، گردن
یال و کوپال: کنایه از هیکل و اندام قوی، برز و بالا
یال و کوپال برکشیدن: کنایه از نشان دادن زور بازو، قدرت نمایی کردن،برای مثال عجب یال و کوپال برمی کشی / غباری به گردون چه سرمی کشی (نورالدین ظهوری - لغتنامه - یال)
هیکل، اندام، گردن
یال و کوپال: کنایه از هیکل و اندام قوی، برز و بالا
یال و کوپال برکشیدن: کنایه از نشان دادن زور بازو، قدرت نمایی کردن،
واحد اندازه گیری زمان که براساس مدت حرکت زمین به دور خورشید اندازه گیری می شود و در تقویم شمسی (از اول فروردین تا آخر اسفند) برابر با ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۵ ثانیه می باشد، برای مثال به یک ماه بالا گرفت آن نهال / فزون زان که دیگر درختان به سال (عنصری - ۳۵۸)
واحد اندازه گیری طول عمر کسی یا چیزی مثلاً چند سال پیش به دنیا آمد؟،
پایۀ تحصیلی، کلاس مثلاً سال پنجم دبستان، طول عمر، سن، برای مثال به بالا و سال سیاوش بدند / خردمند و بیدار و خامش بدند (فردوسی - ۲/۲۴۲)
تاریخ، کنایه از سالگرد فوت، کنایه از مراسم سالگرد فوت
ال، درختی از خانوادۀ زغال اخته با برگهای دراز نوک تیز، گلهای زرد رنگ، میوۀ سرخ ترش مزه و چوب سفت و سخت که در جنگل های مازندران می روید، آل، سیاه ال، سل
سال شمسی: در علم نجوم مدت یک دور حرکت زمین به دور خورشید
سال کبیسه: در علم نجوم سالی که در آن اسفند سی روز است و هر چهار سال یک بار اتفاق می افتد
سال قمری: در علم نجوم دوازده دور ماه در بیست و هشت منزل واقع در منطقه البروج و یا نقاط نزدیک آن
سال نوری: در علم نجوم واحد اندازه گیری طول، برابر با مسافتی که نور در مدت یک سال طی می کند، معادل ۱۰۱۲×۹۴۶
سال و ماه: سال تا سال، همۀ ماه ها و سال ها، همواره، همیشه
سال و مه: سال تا سال، همۀ ماه ها و سال ها، همواره، همیشه، سال و ماه
سال هجری قمری: سال عربی از اول محرّم تا آخر ذی حجه، برابر با ۳۵۴ روز
واحد اندازه گیری طول عمر کسی یا چیزی مثلاً چند سال پیش به دنیا آمد؟،
پایۀ تحصیلی، کلاس مثلاً سال پنجم دبستان، طول عمر، سن،
تاریخ، کنایه از سالگرد فوت، کنایه از مراسم سالگرد فوت
ال، درختی از خانوادۀ زغال اخته با برگهای دراز نوک تیز، گلهای زرد رنگ، میوۀ سرخ ترش مزه و چوب سفت و سخت که در جنگل های مازندران می روید، آل، سیاه ال، سل
سال شمسی: در علم نجوم مدت یک دور حرکت زمین به دور خورشید
سال کبیسه: در علم نجوم سالی که در آن اسفند سی روز است و هر چهار سال یک بار اتفاق می افتد
سال قمری: در علم نجوم دوازده دور ماه در بیست و هشت منزل واقع در منطقه البروج و یا نقاط نزدیک آن
سال نوری: در علم نجوم واحد اندازه گیری طول، برابر با مسافتی که نور در مدت یک سال طی می کند، معادل ۱۰۱۲×۹۴۶
سال و ماه: سال تا سال، همۀ ماه ها و سال ها، همواره، همیشه
سال و مه: سال تا سال، همۀ ماه ها و سال ها، همواره، همیشه، سال و ماه
سال هجری قمری: سال عربی از اول محرّم تا آخر ذی حجه، برابر با ۳۵۴ روز
گردن باشد، بیخ گردن را نیز گفته اند
بنگرید به یسال صف: چرخچیان لشکر ظفر قرین... درکنار اردویسل بسته پیش نیامدند. لشکری منهزم از راکب او چون نشود که زشوخی همه جافوجی ازوبسته یسل. (سنجرکاشی)
اطاق بزرگ، تالار
مدت زمان گردش زمین به دور خورشید که برابر است با 12 ماه یا 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 46 ثانیه، سن، عمر، زمانه، تاریخ، هجری شمسی سال ایرانی که از اول فروردین شروع می شود