جدول جو
جدول جو

معنی یسال - جستجوی لغت در جدول جو

یسال
یسل: ترکی پره سپاه رده (صف)
تصویری از یسال
تصویر یسال
فرهنگ لغت هوشیار
یسال
جناح لشکر
تصویری از یسال
تصویر یسال
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیسال
تصویر دیسال
سال گذشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ینال
تصویر ینال
(پسرانه)
سردار، رئیس به ویژه سردار ترک نژاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیال
تصویر سیال
آبگون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آسال
تصویر آسال
نشانها، آثار، علامات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسال
تصویر خسال
مردمان رذل و فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسال
تصویر تسال
یکدیگر را پرسیدن و از یکدیگر خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیال
تصویر سیال
آب روان و جاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیال
تصویر سیال
بسیار روان، آب روان، جاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غسال
تصویر غسال
بسیار شوینده، غسل دهنده، مرده شوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یساق
تصویر یساق
قاعده و قانون، نظام، سیاست، سزا، قصاص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یسار
تصویر یسار
مقابل یمین، طرف چپ، سمت چپ، کنایه از شوم، نامبارک، کنایه از کسی که دیدن روی او باعث نکبت و نحوست شود، برای مثال نشسته مدعیانند از یمین و یسار / خدای را که بپرهیز از «یساری» چند (ظهوری - لغتنامه - یسار)، فراخی و آسانی، توانگری، فراخی در نعمت و مال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یساول
تصویر یساول
جلودار، قراول، نگهبان، در دورۀ صفویه، مامور تشریفات، نقیب، صف آرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عسال
تصویر عسال
انگبین چین انگبین گیر، نیزه جنبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غسال
تصویر غسال
جامه شوی، شوینده، کسی که شغل وی شستن مرده ها باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فسال
تصویر فسال
جمع فسل، شاخ های نشانده رز، فرومایگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یساول
تصویر یساول
جلودار، قراول و نگهبان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی دو رده سوارنند که به دو بازوی راه بسته میشوند و شاه از میانشان میگذرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یساق
تصویر یساق
قاعده و قانون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یسار
تصویر یسار
دست چپ از دو دست آدمی را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیال
تصویر سیال
((سَ یّ))
بسیار روان، روان، جاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غسال
تصویر غسال
((غَ سّ))
بسیار شوینده، جامه شوی، مرده شوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یساول
تصویر یساول
((یَ وُ))
جلودار، پیش قراول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یساق
تصویر یساق
((یَ))
سیاست، فسق (سنگلاخ)، ترتیب و ساختگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یسار
تصویر یسار
((یَ))
طرف چپ، چهره ای که دیدن آن نحوست و شومی می آورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سال
تصویر سال
سنه
فرهنگ واژه فارسی سره
حرکت یک دوره آفتاب از نقطه برج حمل تا نقطه آخر برج حوت و آنرا بعربی سنه گویند، مدت حرکات زمین بدور خورشید که دوازده ماه یا 563 روز و 5 ساعت و 84 دقیقه و 54 ثانیه است و آنرا سال خورشیدی یا سال شمسی گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یسل
تصویر یسل
یسال ها، جناح های لشکر، جمع واژۀ یسال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یال
تصویر یال
موهای گردن اسب و شیر،
هیکل، اندام، گردن
یال و کوپال: کنایه از هیکل و اندام قوی، برز و بالا
یال و کوپال برکشیدن: کنایه از نشان دادن زور بازو، قدرت نمایی کردن، برای مثال عجب یال و کوپال برمی کشی / غباری به گردون چه سرمی کشی (نورالدین ظهوری - لغتنامه - یال)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سال
تصویر سال
واحد اندازه گیری زمان که براساس مدت حرکت زمین به دور خورشید اندازه گیری می شود و در تقویم شمسی (از اول فروردین تا آخر اسفند) برابر با ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۵ ثانیه می باشد، برای مثال به یک ماه بالا گرفت آن نهال / فزون زان که دیگر درختان به سال (عنصری - ۳۵۸)
واحد اندازه گیری طول عمر کسی یا چیزی مثلاً چند سال پیش به دنیا آمد؟،
پایۀ تحصیلی، کلاس مثلاً سال پنجم دبستان، طول عمر، سن، برای مثال به بالا و سال سیاوش بدند / خردمند و بیدار و خامش بدند (فردوسی - ۲/۲۴۲)
تاریخ، کنایه از سالگرد فوت، کنایه از مراسم سالگرد فوت
ال، درختی از خانوادۀ زغال اخته با برگهای دراز نوک تیز، گلهای زرد رنگ، میوۀ سرخ ترش مزه و چوب سفت و سخت که در جنگل های مازندران می روید، آل، سیاه ال، سل
سال شمسی: در علم نجوم مدت یک دور حرکت زمین به دور خورشید
سال کبیسه: در علم نجوم سالی که در آن اسفند سی روز است و هر چهار سال یک بار اتفاق می افتد
سال قمری: در علم نجوم دوازده دور ماه در بیست و هشت منزل واقع در منطقه البروج و یا نقاط نزدیک آن
سال نوری: در علم نجوم واحد اندازه گیری طول، برابر با مسافتی که نور در مدت یک سال طی می کند، معادل ۱۰۱۲×۹۴۶
سال و ماه: سال تا سال، همۀ ماه ها و سال ها، همواره، همیشه
سال و مه: سال تا سال، همۀ ماه ها و سال ها، همواره، همیشه، سال و ماه
سال هجری قمری: سال عربی از اول محرّم تا آخر ذی حجه، برابر با ۳۵۴ روز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یال
تصویر یال
گردن باشد، بیخ گردن را نیز گفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به یسال صف: چرخچیان لشکر ظفر قرین... درکنار اردویسل بسته پیش نیامدند. لشکری منهزم از راکب او چون نشود که زشوخی همه جافوجی ازوبسته یسل. (سنجرکاشی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال
تصویر سال
اطاق بزرگ، تالار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سال
تصویر سال
مدت زمان گردش زمین به دور خورشید که برابر است با 12 ماه یا 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 46 ثانیه، سن، عمر، زمانه، تاریخ، هجری شمسی سال ایرانی که از اول فروردین شروع می شود
فرهنگ فارسی معین