معنی غسال
- غسال
- بسیار شوینده، غسل دهنده، مرده شوی
واژههای مرتبط با غسال
غسال
- غسال
- جامه شوی، شوینده، کسی که شغل وی شستن مرده ها باشد
غسال
- غسال
- بسیار شوینده، جامه شوی، مرده شوی
غسال
- غسال
- جامه شو، مرده شو
غزال
- غزال
- آهوی کوهی، نوعی آهوی ظریف اندام با چشمان درشت سیاه
آسال
- آسال
- نشانها، آثار، علامات
اغسال
- اغسال
- جمع غسل، آبی که با آن طهارت کنند
خسال
- خسال
- مردمان رذل و فرومایه
تسال
- تسال
- یکدیگر را پرسیدن و از یکدیگر خواستن
غساله
- غساله
- آبی که با آن چیزی را شسته باشند، آبی که پس از شستن چیزی از آن خارج شود، آنچه شسته شود از جامه و مانند آن
