جدول جو
جدول جو

معنی یسار

یسار((یَ))
طرف چپ، چهره ای که دیدن آن نحوست و شومی می آورد
تصویری از یسار
تصویر یسار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با یسار

یسار

یسار
مقابلِ یمین، طرف چپ، سمت چپ، کنایه از شوم، نامبارک، کنایه از کسی که دیدن روی او باعث نکبت و نحوست شود، برای مِثال نشسته مدعیانند از یمین و یسار / خدای را که بپرهیز از «یساری» چند (ظهوری - لغتنامه - یسار)، فراخی و آسانی، توانگری، فراخی در نعمت و مال
یسار
فرهنگ فارسی عمید

یسار

یسار
یَسار. دست چپ. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به یَسار شود
لغت نامه دهخدا

یسار

یسار
یَسار. دست چپ. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به یَسار شود، کمی و اندکی. گویند: انظرنی حتی یسار، یعنی اندکی منتظر من باش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

یسار

یسار
روی و سیمای نامبارک و نامیمون. (ناظم الاطباء). شخصی را گویند که او میمنت ندارد و دیدن روی او نامبارک است. (برهان). شوم و نامبارک. (آنندراج) :
نشسته مدعیانند از یمین و یسار
خدای را که بپرهیز از یساری چند.
ظهوری (از آنندراج).
غیرتی گیر از زنان عرب
مالداری مجو که هست یسار.
محمدقلی مجذوب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

یسار

یسار
ابن مسلم یا ابن عثمان، برادر ابومسلم صاحب الدعوه و جد علی بن حمزه بن عماره بن حمزه بن یسار اصفهانی است. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

اسار

اسار
دوال افسار بند بنده کردن دستگیر کردن اسیر کردن، به دوال بستن چیزی را بستن، اسیری بردگی
فرهنگ لغت هوشیار