- یخترمه ((اَ تَ مِ یا مَ))
- اسب و سلاح و بار و بنه دشمن که پس از کشتن وی تصاحب کنند
معنی یخترمه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(در میان ایلهای کرمانشاه (یخترمه) نیز گویند) اسب و سح و بار و بنه دشمن که پس از کشتن وی تصاحب کنند
غنایمی که در جنگ از دشمن شکست خورده به دست می آید
((اَ تَ مِ یا مَ))
فرهنگ فارسی معین
اسب و سلاح و بار و بنه دشمن که پس از کشتن وی تصاحب کنند، در میان ایل های کرمانشاه به یخترمه معروف است
چارگامه
زن محترم، آنکه احترام او لازم است، قابل احترام، حرمت داشته
نوعی راه رفتن اسب که سوار را تکان بدهد، چهارنعل، خبب، تقریب
محترمه در فارسی مونث محترم: آزرمیک گرامی ارجمند مونث محترم جمع محترمات. مونث محترم جمع محترمات
مخترعه در فارسی مونث مخترع: آفریده، نو پدید مخترعه در فارسی مونث مخترع کبا دور، آفریننده، شکافنده مونث مخترع جمع مخترعات. مونث مخترع جمع مخترعات
مختومه در فارسی مونث مختوم بنگرید به مختوم مونث مختوم
نوعی از رفتار اسب، چهار نعل رفتن اسب رفتاربه شتاب، نوعی راه رفتن اسب که آن را یرغه نیز گویند. یا یورتمه رفتن، اسب را بشتاب بنوع یورتمه بردن، ترکی لکه، رهوار
نمد زین اسب و مانند آن تکلتو، زینی که نمد زین آن دو نیم بود، درفشکه بدان نمد زین دوزند، سلاح مانند خنجر و شمشیر و تیر و کمان
خرامیدن
پیش بلینی دیوار بینی
یتیم، بی نظیر، بی مانند، گوهر یکتا و بی مانند
نانی که آب بسیار دارد، نانی که خوب پخته و برشته نشده باشد
از بیخ بر کننده، برنده
ترکی لکه، رهوار رفتاربه شتاب، نوعی راه رفتن اسب که آن را یرغه نیز گویند. یا یورتمه رفتن، اسب را بشتاب بنوع یورتمه بردن
یتیمه در فارسی مونث یتیم: پدر مرده: دختر، بی مانند یگانه دختربی پدر، بی نظیر بی مانند. یا یتیمه دهر. یتیمه الدهر یگانه روزگار
((رَ مِ))
فرهنگ فارسی معین
نمد زین اسب و مانند آن، درفشی که با آن نمدزین را دوزند، سلاح مانند خنجر و شمشیر، آدرم
نمد زین را گویند، پارچه نفیسی را که از کوک بافند
نمدزین، نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، آدرم، آدرمه، تکلتو، تکتلو
شال، نوعی پارچۀ نفیس که از کرک لطیف بافته می شود