جدول جو
جدول جو

معنی ترمه

ترمه((تِ مِ))
نوعی پارچه گرانبها که از الیاف بسیار لطیف بافته شود
تصویری از ترمه
تصویر ترمه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ترمه

ترمه

ترمه
نَمَدزین، نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، آدرَم، آدرَمِه، تَکَلتو، تَکَتلو
ترمه
فرهنگ فارسی عمید

ترمه

ترمه
تیرمه و پارچۀ نفیسی که از کرک بافند. (ناظم الاطباء). قسمی پارچۀ سطبر ابریشمین. شال کشمیری. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پارچۀ پشمی که قسمی از شال است و دارای رنگ های متعدد وگل و بوته است. (فرهنگ نظام). و رجوع به ترما شود، کاغذ ترمه، قسمی کاغذ آهاردار زرافشان گرانبهای مشرقی شفاف و گاهی با خالهای زرین خرد که قباله ها بر آن نوشتندی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

ترمه

ترمه
قصبه ای است در ولایت طربزون از کشور ترکیه واقع در ساحل رودترمه. سکنۀآن 4000 تن است. رجوع به قاموس اعلام ترکی ج 3 شود
لغت نامه دهخدا

ترمه

ترمه
دهی است از دهستان و بخش سیمکان در شهرستان جهرم است که بر 7 هزارگزی شمال باختری کلاکلی و یکهزار و پانصدگزی باختر راه عمومی سیمکان به خفر قرار دارد. دامنه ای گرمسیر است و 85 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غله و برنج و خرما و مرکبات است. شغل مردم آنجا زراعت و باغداری و صنعت دستی آنان گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

ترمه

ترمه
نمد زین را گویند که تکلتو باشد. (برهان). دو پاره نمد باشد که در زیر زین بدوزند و آنرا ادرم و ادرمه نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج). تکلتو که نمد زین باشد. (ناظم الاطباء). دوپاره نمد که در زیر زین دوزند و صحیح آترمه است مرادف آدرمه. (فرهنگ رشیدی). رشیدی این لفظ را غلط گفته و صحیح آترمه بمعنی ادرمه دانسته شاید مقصودش این است ت که لفظ مذکور لغت علیحده ای نیست بلکه مخفف آترمه است... (فرهنگ نظام) :
زیر باترمه نگه کن چو خُوهی گشت سوار
تا نیفتی چو شوی حمله برو حمله پذیر.
سوزنی (از فرهنگ جهانگیری و انجمن آرا).
، ترب را هم گفته اند که از بقول است. (برهان). ترب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا