جدول جو
جدول جو

معنی یبات - جستجوی لغت در جدول جو

یبات
(یَ)
این کلمه در برخی از فرهنگها از جمله در رشیدی و برهان و آنندراج و جهانگیری و شعوری و جز آنها به معنی خراب آمده است. مرحوم دهخدا مؤلف لغت نامه در یادداشتی نوشته اند: ’این کلمه در برهان قاطع به معنی خراب آمده است و یقیناً غلط و مصحف یباب است. ’ دکتر معین در حاشیۀ برهان قاطع دو بیت زیر مولوی را بنقل از جهانگیری و رشیدی به شاهد نقل کرده است:
کدام صبح که عشقت پیاله ای آرد
ز خواب برجهد این خفته بخت گوید هات
طرب که از تو نباشد یبات می گذرد
بیار می که به جان آمدم ز عشق یبات.
و سپس افزوده است که از این بیت معنی منقص و بیهوده استنباط می شودو ظاهراً معنی خراب را از مصحف یباب (عربی) به همین معنی گرفته اند
لغت نامه دهخدا
یبات
این واژه در پاره ای از واژه نامه ها آمده و به آرش ویران پارسی دانسته شده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نبات
تصویر نبات
(دخترانه)
ماده خوراکی سفت، بلورین، و شیرین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیات
تصویر بیات
ویژگی نان شب مانده
در موسیقی گوشه هایی در چند دستگاه مثلاً بیات اصفهان، بیات ترک
بیات ترک: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
بیات زند: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور، بیات ترک
بیات کرد: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حبات
تصویر حبات
حبه ها، یک دانه ها، یک حب ها، جمع واژۀ حبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثیبات
تصویر ثیبات
ثیّبه ها، زنان بی شوهر و بیوه، جمع واژۀ ثیّبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طیبات
تصویر طیبات
طیبه ها، طیب ها، خوش بوها، پاک دامن ها، جمع واژۀ طیبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبات
تصویر سبات
خواب یا اول خواب، خواب سبک، دهر، روزگار، مرد زیرک، در پزشکی بیماری خواب زدگی که تا آستانۀ از دست رفتن هشیاری می رسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثبات
تصویر ثبات
ثبت کننده، کارمندی که نامه ها را در دفتر ثبت می کند، اندیکاتورنویس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثبات
تصویر ثبات
پایداری، دوام، پایدار بودن چیزی، برقرار بودن، بر یک حالت بودن، تغییر نکردن، مقاومت، استقامت
ثبات قدم: کنایه از پایداری، پابرجا بودن در امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبات
تصویر نبات
نوعی شیرینی بلورین که از شیرۀ شکر درست می کنند
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیه، گیاغ، علف، نبت، کلأ
فرهنگ فارسی عمید
پیمانه ای معادل شش یک اردب و معادل چهار صاع است، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
جمع واژۀ ویبه. (اقرب الموارد). رجوع به ویبه شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نام مرکز بلوک پائین ولایت باخرز از ولایت باخرز و خواف خراسان واقع در جنوب کاریز. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 198). درفرهنگ جغرافیائی ایران آمده است: نام یکی از بخشهای تابعۀ شهرستان مشهد. محدود است از طرف خاور بدشت خدنگ هریرود و مرز ایران و افغانستان، از باختر به بخش حومه تربت حیدریه، از شمال بکوه بیزک و بخش تربت جام، از جنوب بکوههای باخرز. این بخش در جنوب شهرستان مشهد و آخرین حد ایران و افغانستان سر راه هرات واقعشده، از نظر تجارت قابل اهمیت میباشد زیرا کلیۀ واردات و صادرات و متبادلۀ جنسی بین ایران و افغانستان در گمرکات این بخش صورت میگیرد. دو رشته ارتفاعات معروف به کوه بیزک و باخرز بواسطۀ مجاورت با خاک افغانستان محل دستبرد دزدان و سارقین است زیرا بواسطۀ نداشتن آب کافی عبور و مرور کمتر است و علاوه بر آن تنگه ها و گدارهای خطرناکی وجود دارد که عبور از آنها خالی از اشکال نیست. هوای بخش بواسطۀ مجاورت با کویر لوت گرم و دارای وزش بادهای شدید خشک و سوزان است که از سمت دشت ناامید و سیستان از اوایل خرداد تا مردادماه جریان دارد. آب بخش از قنوات تأمین میشود. محصول عمده غلات، تریاک، زیرۀ سبز، منداب و میوه جات است. شغل اهالی زراعت و تجارت، کسب مالداری و قالیچه بافی است. راه شوسۀ هرات از این بخش عبور میکند. از طریق شهرنو به تربت حیدریه اتومبیل رو است و به اغلب آبادی ها قسمتهای مرزی جادۀ فرعی احداث شده است. این بخش از سه دهستان بنام یوسف آباد، پائین ولایت باخرز، مشهد ریزه، میان ولایت باخرز، شهرنو، بالاولایت باخرز که دارای 105 آبادی هستند تشکیل یافته و جمیع نفوس آن درحدود 47227 نفر است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
جمع واژۀ عیبه. (اقرب الموارد). رجوع به عیبه شود
لغت نامه دهخدا
(طَیْ یِ)
قصبۀ مرکز بخش طیبات شهرستان مشهد در 144 هزارگزی جنوب مشهد سر راه هرات. جلگه و گرمسیر با 4708 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و تریاک و زیرۀ سبز، منداب و میوه جات. شغل اهالی زراعت و تجارت و مالداری. راه آن اتومبیل رو است. دبستان و 75 باب مغازۀ مختلف دارد. دارای کار خانه برق است. ادارات دولتی، گمرک، ژاندارمری، پست و تلگراف، کلانتر مرز، آمار ثبت املاک و دفتر ازدواج و طلاق، دارائی، بخشداری و شهرداری دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). و رجوع به طایباد و تایباد شود
لغت نامه دهخدا
(طَیْ یِ)
جمع واژۀ طیبه که تأنیث طیب است. یعنی خوشیها، و در تمام معانی با طیّب متفق میباشد. چیزهای پاکیزه، و قوله تعالی: و رزقکم من الطیبات، روزی کرد (خدای تعالی) شما را از ملاذ و مشهیات حلال و پاکیزه. (قرآن 72/16، از تفسیر ابوالفتوح) .کلوا من طیبات ما رزقناکم (قرآن 57/2) ، بخورید این نعمتهای پاک که شما را روزی کرده ایم. (قصص العلما ص 123)، زنان پاک. زنان پارسا. قوله تعالی: الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات، ابن زید گفت معنی آنست که: زنان ناپارسا مردان ناپارسا را شایند، و مردان ناپارسا زنان ناپارسا را شایند و معنی بر این وجه چنان بود: الزانی لاینکح الا زانیه او مشرکه و الزانیه لاینکحها الازان. (قرآن 3/24) او مشرک چه ایشان لایق یکدیگر باشند. و کذلک القول فی الطیبات. (از تفسیر ابوالفتوح)، خوش طبعیها. ظرافتها. (غیاث اللغات) (آنندراج)، چیزهای خوش مطبوع:
زهر از قبل تو نوشداروست
فحش از دهن تو طیبات است.
سعدی.
،
{{اسم خاص}} نام قسمتی از غزلیات سعدی:
چند خواهی گفت سعدی طیبات.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(ثَیْ یِ)
جمع واژۀ ثیب. زنان بیوه از شوی مرده و یا طلاق گرفته
لغت نامه دهخدا
تصویری از مبات
تصویر مبات
شب گذراندن
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه، هر سبزه و درخت که از زمین بروید، نوعی شیرینی که از شیره شکر درست می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبات
تصویر هبات
جمع هبه، بخشش ها، دهش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یباب
تصویر یباب
ویران و خراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیات
تصویر بیات
شب زنده داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبات
تصویر حبات
جمع حبه، برزها تخمک ها جمع حبه
فرهنگ لغت هوشیار
استقرار، قرار گرفتن، بر جای ماندن، پافشاری درد عاجز کننده از حرکت
فرهنگ لغت هوشیار
خواب خواب سبک خواب آسوده، خوابزدگی دراز خوابی خواب آلود گی از بیماری ها، آغاز خواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویبات
تصویر ویبات
جمع ویبه، بد آمدها رسوایی ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع طیبه، نازک گویی ها اشو ها مونث طیب جمع طیبات، از اعلام زنان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثیبات
تصویر ثیبات
جمع ثیب، مردان زن گرفته، زنان شوهر کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیبات
تصویر طیبات
((طَ یِّ))
جمع طیبه، خوش طبعی ها، خوش منشی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیات
تصویر بیات
گوشه ای از موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیات
تصویر بیات
شب ماندن در جایی، شبیخون زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیات
تصویر بیات
((بَ))
فاقد تازگی (در مورد مواد پختنی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثبات
تصویر ثبات
((ثُ))
دردی که آدمی را از حرکت بازدارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثبات
تصویر ثبات
آرامش، پایداری، پایستگی، استواری
فرهنگ واژه فارسی سره