جدول جو
جدول جو

معنی یاساور - جستجوی لغت در جدول جو

یاساور
(وُ)
صف آرایی. (فرهنگ و صاف از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واسپور
تصویر واسپور
(پسرانه)
لقب نجبا و شاهزادگان اشکانی و ساسانی، نام دانا و هنرمندی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناباور
تصویر ناباور
آنکه سخنی را باور نکند، آنچه درخور باور کردن نباشد، غیر قابل قبول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یساور
تصویر یساور
یساول، جلودار، قراول، نگهبان، در دورۀ صفویه، مامور تشریفات، نقیب، صف آرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اساور
تصویر اساور
سوار، النگو، دستبند، حلقه ای که به مچ دست می بندند، یارج، دست برنجن، ایّاره، یاره، دستیاره، اورنجن، دستینه، برنجن، ورنجن، آورنجن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یادآور
تصویر یادآور
آنکه کسی یا چیزی را به یاد کسی بیاورد، یادآورنده
فرهنگ فارسی عمید
(اَ وِ)
جمع واژۀ اسوار. (ربنجنی). ج اسوار و اسوار و سوار. دست برنجن ها. یاره ها
لغت نامه دهخدا
(یَ وُ)
یساول. (ناظم الاطباء). همان یاساور را گویند. (آنندراج) : نوروز مستشعر و منهزم شد با لشکر خود بر یساور زد و گروهی را هلاک کرد. (تاریخ غازانی ص 51). و رجوع به یساول شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش رودسر شهرستان لاهیجان، با 380 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یادآور
تصویر یادآور
متذکر شونده، بیاد آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی مغولی کشت باج مالیاتی غیراز مالیات معروف به قلان و قبچور که از عشایر و کشاورزان وصول میشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاسمون
تصویر یاسمون
پارسی تازی گشته یاسمین یاسمن از گیاهان یاسمن
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به یساول چوبداری راگویند که برای نظم صفوف وطرد و منع بیگانه دردربار ارباب دولت باشد (سنگلاخ) : بنده آن نگاه خشم آلود که یساول بمجلسش غضب است. (ملافوقی)، حاشیه نشینان وملازمان ونوکرها
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که لایق قبول واعتماد نباشد غیرقابل قبول: بلی هرچه ناباورش یافتم زتمکین او روی برتافتم. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واسپور
تصویر واسپور
عنوان شاهزادگان ونجبای اشکانی و ساسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماساکر
تصویر ماساکر
فرانسوی کشتار بی پناهان کشتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسوار
تصویر پاسوار
سوارپا پیاده جلد و چابک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالاور
تصویر بالاور
صاحب قامت بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساور
تصویر اساور
جمع سوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یادآور
تصویر یادآور
((وَ))
آن که به یاد آورد، آن چه به یاد آورد
فرهنگ فارسی معین
((مِ))
مالیاتی غیر از مالیات معروف به قلان و قبچور که از عشایر و کشاورزان وصول می شد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکسوار
تصویر یکسوار
((~. س َ))
یکه سوار، تک سوار، یکه تاز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماساژور
تصویر ماساژور
((ژُ))
کسی که کارش ماساژ دادن دیگران است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسوار
تصویر پاسوار
((سَ))
پیاده جلد و چابک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناباور
تصویر ناباور
بی اعتقاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یادآور
تصویر یادآور
متذکر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یادآور
تصویر یادآور
Evocative, Mnemonic, Reminiscent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از یادآور
تصویر یادآور
évocateur, mnémotechnique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از یادآور
تصویر یادآور
evocativo, mnemotécnico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یادآور
تصویر یادآور
evocador, mnemotécnico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از یادآور
تصویر یادآور
sugestywny, mnemotechniczny, przypominający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از یادآور
تصویر یادآور
вызывающий воспоминания , мнемонический , напоминающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از یادآور
تصویر یادآور
евокаційний , мнемонічний , нагадуючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از یادآور
تصویر یادآور
evocatief, mnemotechnisch, herinnerend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از یادآور
تصویر یادآور
evocativ, mnemotechnisch, erinnernd
دیکشنری فارسی به آلمانی