جدول جو
جدول جو

معنی یاریگر - جستجوی لغت در جدول جو

یاریگر
مددکار، یاری کننده، برای مثال رو که نصرت تو راست یاریگر / رو که ایزد تو راست راهنمای (مسعودسعد - ۴۱۶)
تصویری از یاریگر
تصویر یاریگر
فرهنگ فارسی عمید
یاریگر
(گَ)
مرکب از یا حرف ندا + مفت، در تداول عوام، مفت. رایگان و بادآورده: پول یامفت به کسی نمیدهیم.
- یامفت یامفت گفتن، تعبیری طعن آمیز عمل خواهندۀ بی رنج و رایگان را.
- ، سبحه گردانیدن به ریا و قصد فریفتن و انتفاع از کسان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
یاریگر
پشتیبان، حامی، ظهیر، مددکار، معاضد، ناصر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
بازیگر (Actor یا Actress) در سینما نقش بسیار مهمی را ایفا می کند و به عنوان چهر اصلی که داستان فیلم را روایت می کند. بازیگران وظیفه دارند تا به شخصیت های داستان زندگی ببخشند. بازیگران با استفاده از توانایی های هنری و بیانی خود، احساسات و تجربیات شخصیت ها را به تصویر می کشند و به ارتباط بین مخاطب و فیلم کمک می کنند.
وظایف و نقش های بازیگران در سینما:
1. تجسم شخصیت ها:
- بازیگران باید به طور کامل به شخصیت های خود تبدیل شوند و ویژگی ها، عواطف و انگیزه های آن ها را به تصویر بکشند. این شامل درک عمیق از داستان، دیالوگ ها و تعاملات شخصیت ها است.
2. اجرای دیالوگ ها:
- بازیگران باید دیالوگ های نوشته شده توسط نویسندگان را به صورت طبیعی و متقاعدکننده اجرا کنند. این شامل تلفظ صحیح، لحن مناسب و ایجاد حس واقعی در دیالوگ ها است.
3. کار با کارگردان:
- بازیگران باید با کارگردان همکاری نزدیکی داشته باشند تا بتوانند دیدگاه او را به بهترین شکل ممکن به تصویر بکشند. این شامل پذیرش راهنمایی ها و نقدها و تطبیق با نیازهای صحنه ها است.
4. استفاده از زبان بدن و حالات چهره:
- بازیگران باید از زبان بدن، حالات چهره و حرکات فیزیکی برای انتقال احساسات و وضعیت های مختلف شخصیت استفاده کنند. این مهارت ها برای ایجاد یک اجرای متقاعدکننده ضروری هستند.
5. تعامل با دیگر بازیگران:
- بازیگران باید با دیگر بازیگران هماهنگ شوند و به شکلی طبیعی و هماهنگ با آن ها تعامل کنند. این تعاملات برای ایجاد صحنه های واقعی و تاثیرگذار اهمیت دارد.
انواع بازیگران در سینما:
1. بازیگران نقش اصلی (Leading Actors):
- این بازیگران نقش های کلیدی و محوری فیلم را ایفا می کنند و عمدتاً داستان حول محور شخصیت های آن ها می چرخد. مثال: لئوناردو دی کاپریو در فیلم `تایتانیک`.
2. بازیگران نقش مکمل (Supporting Actors):
- این بازیگران نقش های فرعی اما مهم را ایفا می کنند که به توسعه داستان و شخصیت های اصلی کمک می کنند. مثال: ساموئل ال. جکسون در فیلم `پالپ فیکشن`.
3. بازیگران شخصیت (Character Actors):
- این بازیگران تخصص دارند در ایفای نقش های خاص و متمایز که ممکن است در طول حرفه شان تکرار شود. مثال: کریستوفر لی در نقش های شرور.
4. بازیگران کوچک (Bit Players):
- این بازیگران نقش های کوچک و جزئی را ایفا می کنند که معمولاً فقط در چند صحنه حضور دارند و دیالوگ های کمی دارند. مثال: کارگران یک رستوران در فیلم.
مهارت های مورد نیاز برای بازیگری در سینما:
1. توانایی تفسیر و تجزیه و تحلیل نقش:
- بازیگران باید بتوانند شخصیت های خود را به خوبی تحلیل کرده و به درک عمیقی از آن ها برسند.
2. مهارت های بیانی:
- تلفظ واضح، لحن مناسب و توانایی بیان احساسات از طریق صدا بسیار مهم است.
3. زبان بدن:
- بازیگران باید بتوانند احساسات و وضعیت های شخصیت های خود را از طریق حرکات و حالات چهره به خوبی منتقل کنند.
4. انعطاف پذیری:
- بازیگران باید توانایی تطبیق با موقعیت ها و صحنه های مختلف را داشته باشند و بتوانند با تغییرات فیلمنامه و کارگردانی سازگار شوند.
5. حرفه ای بودن:
- رعایت تعهدات، وقت شناسی، همکاری با دیگر اعضای تیم و پذیرفتن نقدها و راهنمایی ها از ویژگی های ضروری یک بازیگر حرفه ای است.
چالش های بازیگری در سینما:
1. فشارهای روانی و فیزیکی:
- بازیگری می تواند بسیار استرس زا باشد و نیاز به تلاش فیزیکی و روانی زیادی داشته باشد.
2. رقابت شدید:
- ورود و موفقیت در صنعت سینما به دلیل رقابت بسیار شدید، چالش برانگیز است.
3. نقدها و واکنش ها:
- بازیگران ممکن است با نقدهای مثبت و منفی مواجه شوند که می تواند تأثیر زیادی بر روحیه و حرفه آن ها داشته باشد.
نتیجه گیری
بازیگری در سینما هنری پیچیده و چندوجهی است که نیاز به مهارت ها و توانایی های زیادی دارد. بازیگران با ایفای نقش های متنوع و گوناگون به زندگی بخشیدن به داستان ها و شخصیت ها کمک می کنند و تجربه ای غنی و تأثیرگذار برای مخاطبان ایجاد می کنند. از بازیگران نقش اصلی گرفته تا بازیگران مکمل و کوچک، هر یک نقش مهمی در ساختار کلی فیلم ایفا می کنند و به شکلی هماهنگ و یکپارچه داستان را روایت می کنن
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از یاری رس
تصویر یاری رس
یاررس، یاری، مدد، آنکه به یار و دوست خود رسیدگی و کمک بکند، یاری دهنده، مددکار، یاری رس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارگیر
تصویر بارگیر
بار گیرنده، بار برنده، بردارندۀ بار، اسب و هر حیوان بارکش، کشتی، ارابه، اتومبیل یا هر وسیلۀ نقلیۀ باری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیارگیر
تصویر عیارگیر
عیار گیرنده، صاحب عیار، آنکه عیار سیم وزر را می سنجد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غارتگر
تصویر غارتگر
کسی که مال مردم را غارت کند، غارت کننده، تاراج کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاریار
تصویر چاریار
چهاریار، چهار گزین، خلفای اربعه، خلفای راشدین، چهار خلیفه. ابوبکربن ابی قحافه، عمربن خطاب، عثمان بن عفان و علی بن ابی طالب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارگیر
تصویر مارگیر
کسی که مارهای زنده را صید می کند، کسی که با معرکه گیری و نشان دادن مار به مردم پول جمع می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاریزگر
تصویر کاریزگر
کسی که قنات حفر کند، کاریزکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکدیگر
تصویر یکدیگر
یک ودیگر، این وآن، همدیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاغیگری
تصویر یاغیگری
نافرمانی، سرکشی، تمرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاریگر
تصویر کاریگر
کارگر ماهر، صنعت کار، برای مثال بدانست کاریگر راست گوی / که عیب آورد مرد دانا بر اوی (فردوسی - ۸/۲۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
کمک. یاریگر. مددکار:
دگر آنکه جنباند او کوه را
بدان یارگر خواهد انبوه را.
فردوسی.
نبد یارگرشان در این کار کس
زن و شوی بودند همیار و بس.
اسدی (گرشاسبنامه ص 119)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
یاری. امداد. اعانت:
گر آید به یاریگری شهریار
وگر نی به تاراج رفت آن دیار.
نظامی.
- یاریگری کردن، اصراخ. مساعفه. مسانده. (منتهی الارب). کمک کردن
لغت نامه دهخدا
(گَ)
مزیٌدعلیه کارگر. (غیاث) (آنندراج). جلاذی. جلذی. (منتهی الارب). کارگر. (فرهنگ شاهنامه). استاد. صنعت کار. مؤثر: یزید (یزید بن مهلب) کاریگران را بکار کرد تا درختان را همی بریدند و راهها نرم همی کردند. (ترجمه طبری بلعمی).
دگر گفت کاریگران آورید
گچ و سنگ و خشت گران آورید.
فردوسی.
بدانست کاریگر راست گوی
که عیب آورد مرد دانا بروی.
فردوسی.
ز هر سو برفتند کاریگران
شدند انجمن چون سپاهی گران.
فردوسی.
از آن شادمانی هم اندر زمان
بفرمود پنهان بکاریگران.
شمسی (یوسف وزلیخا).
چو اسباط بیرون شدند از سرای
بفرمود فرخ شه نیکرای
بکاریگران تا ببندند بار
تمامی صد اشتر همه خوار بار.
شمسی (یوسف و زلیخا).
جهاندار بر تخت زر بار داد
بکاریگران گنج بسیار داد.
امیرخسرو (از آنندراج).
در هند برای کارگر بمعنی (اهل کشت و پیشه و مزدور) استعمال کنند که در فارسی ایران دیده نشده پس یاء زاید است و معنی لفظی آن کاری را گرداننده و مؤثرکننده است، اما در آن معنی استعمال نمی شود. (از فرهنگ نظام، ذیل لغت کار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یاری رس
تصویر یاری رس
یاری دهنده، به یاری رسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاری گر
تصویر یاری گر
کمک کار، نیرو دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاریگر
تصویر کاریگر
موثر، صنعت کار، کارگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکدیگر
تصویر یکدیگر
همدگر، این و آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یادگیر
تصویر یادگیر
تعلیم گیرنده، یاد گیرنده، آموزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
مشغول کننده، اسباب بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاریگری
تصویر یاریگری
امداد، یاری، اعانت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داروگر
تصویر داروگر
داروساز داروفروش
فرهنگ لغت هوشیار
اپارک تاراجگر این است کزو رخنه به کاشانه من شد تاراجگر خانه ویرانه من شد (وحشی) کسیکه مال مردم را به تاراج برد غارت کننده، راهزن دزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارگیر
تصویر مارگیر
افسونگر مار، مارگیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاریدن
تصویر یاریدن
یاری کردن حمایت نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
((گَ))
هنرپیشه، بازیکن، مجازاً نیرنگ باز، فریب کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارگیر
تصویر بارگیر
بار برنده، هر حیوان بارکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروگر
تصویر داروگر
((گَ))
داروساز، داروفروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاری گر
تصویر یاری گر
((گَ))
کمک کار، نیرو دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاری گر
تصویر یاری گر
آمل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاریار
تصویر کاریار
معاون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاراگر
تصویر کاراگر
آکتیویتور
فرهنگ واژه فارسی سره