عیارگیرنده، کسی که در ضرابخانه زر و سیم مسکوک را امتحان کرده و علامت بر آن میگذارد، (ناظم الاطباء)، معیر، چاشنی گیر زر و سیم، جواهری ِ بامهارت، (ناظم الاطباء)
سخت گرفتن، هنگام گیر و دار، غوغا همهمه، لحظه حساس. یا درگیر حرکت. در جناح حرکت در حال حرکت. یا در گیراگیر رفتن، در جناح رفتن، یا در گیراگیر جنگ. (معرکه)، در بحبوحه جنگ. یا در گیراگیر چیزی. مشغول آن بودن: تازه در گیراگیر آوردن تو بودم... یا روز گیراگیر. روز جنگ و پیکار