جدول جو
جدول جو

معنی گیوزان - جستجوی لغت در جدول جو

گیوزان
(وْ)
نام کوهی است که احجار آن توتیا باشد. (آنندراج) (شعوری ج 1ص 303). در جای دیگر دیده نشد. رجوع به توتیا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فیروزان
تصویر فیروزان
(پسرانه)
پیروزان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیروزان
تصویر پیروزان
(پسرانه)
نام برادر شاپور اول، نام یکی از سرداران یزگرد پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیوزار
تصویر نیوزار
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیوزاد
تصویر نیوزاد
(پسرانه)
پهلوان زاده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروزان
تصویر فروزان
(دخترانه)
تابان، درخشان، شعله ور، مشتعل، روشن، درخشنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروزان
تصویر فروزان
تابان، درخشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاوبان
تصویر گاوبان
نگهبان گاو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیوجان
تصویر دیوجان
بدنفس، بدطینت، شیطان صفت، سخت جان، سال خورده، دلاور و شجاع، بیرحم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاوزبان
تصویر گاوزبان
گیاهی بیابانی با برگ های درشت و دراز شبیه زبان گاو، ساقه های درشت و پوشیده از پرزهای زبر و گل های کوچک به رنگ بنفش که در اردیبهشت و خرداد باز می شود و در طب کاربرد دارد، گل گاوزبان، لسان الثور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیوزاد
تصویر دیوزاد
بچۀ دیو، دیونژاد، کنایه از اسب قوی هیکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیوسان
تصویر بیوسان
در حال امیدواری، در حال طمع، در حال چاپلوسی
فرهنگ فارسی عمید
(وْ)
مرکب از: گیو + گان پسوند نسبت و اتصاف. منسوب به گیو. خاندان گیو. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
گرازه سر تخمۀ گیوگان
بیامد بدان کار بسته میان.
فردوسی.
هشیوار و از تخمۀ گیوگان
که بر درد و سختی نباشد ژگان.
فردوسی.
گرازه سر تخمۀ گیوگان
پس او همی رفت با ویژگان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(وْ)
نام یکی از پهلوانان ایران است که پسر او گرازه نام داشت. (فرهنگ جهانگیری). نام پهلوانی است ایرانی. (برهان قاطع). نام یکی از پهلوانان ایران که پسر او گرازه نام داشت. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). اما گفتۀ فرهنگ نویسان ظاهراً اساسی ندارد و گیوگان نام خاندان است و گویا این معنی نادرست را از شعر ذیل فردوسی استنباط کرده باشند:
گرازه سر تخمۀ گیوگان
که بر درد و سختی نباشد ژکان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از فروزان
تصویر فروزان
درخشنده، افروزنده، تابنده، روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میزوان
تصویر میزوان
میزبان
فرهنگ لغت هوشیار
ذوب شونده ذائب در حال ذوب شدن: از آن شکر لبانست این که دایم گدازانم چو اندر آب شکر. (دقیقی)، سوزان سوزنده سوزاننده: فرو گفت با او سخنهای تیز گدازنتر از آتش رستخیز. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
نگاهبان گاو پرورنده گاو محافظ گاو گاویار: پس بگاوبان گفت که این فرزند (فریدون) را بتو خواهم سپرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاودان
تصویر گاودان
زاغه زاغد آغل گاو
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گاو را در صحرابرای چرا برد چوپان گاو، آنکه گاو آهن را براند خیش ران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آموزان
تصویر آموزان
در حال آموزانیدن در حال آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیوزاد
تصویر دیوزاد
بچه دیو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیوران
تصویر غیوران
رهروان مردان راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیوران
تصویر طیوران
رمن ساختگی در فارسی از طیور پرند گان
فرهنگ لغت هوشیار
صفت بیوسیدن، در حال انتظار و امیدواری یا نابیوسان. غیر منتظر غیر مترتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیوگان
تصویر گیوگان
منسوب به گیو از خاندان گیو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
در حال آویختگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلوزان
تصویر آلوزان
نام قریه ای به سرخس
فرهنگ لغت هوشیار
پستانداریست از راسته سم داران از دسته زوج سمان از گروه نشخوار کنندگان و از تیره پرشاخان که درازیش 2 تا 5، 2 متر و بلندیش تا 5، 1 متر هم میرسد. معمولا جنس نر حیوان دارای شاخ است. این شاخ هر سال می افتد و سال بعد با یک شاخه اضافی میروید. گوزنها در تمام نقاط اروپا و آسیا و آمریکا و شمال افریقا وجود دارند و بانواع مختلف تقسیم میشوند گاو گوزن ج. گوزنان گوزنها. یاترکیبات اسمی: شاخ گوزن. سروی گوزن، کمان قوس: چون ز شاخ گوزن حمله برد زهره شیر آسمان بدرد. (هنرنامه یمنی. عثمان مختاری)، از نقشهای عمده قالی ایران است که بصورت استیلیزه کامل میباشد. یا گوزن ختایی (خطایی)، گوزن ختن، یا گوزن ختن (ختنی)، گونه ای گوزن که در چین میزید و فاقد شاخ است ولی جنس نر این حیوان دارای دو دندان نیش فوقانی طویل است و بعلاوه در محل فوق شرمگاهی خود در زیر شکم دارای غده ایست که ماده بسیار معطر و خوشبویی بنام مشک ترشح میکند گوزن ختایی. یا گوزن شمالی. یا گوزن قطبی. گونه ای گوزن که منحصرا متعلق بنواحی قطب شمال زمین است. درازی این گوزن در حدود 2 متر و ارتفاعش تا 2، 1 متر میرسد. ساقهایش تا حدی کوتاه است و حیوان در حرکت سنگین بنظر میاید. سمهایش پهن و ضخیم میباشد. اسکیمو ها که در حوالی قطب میزیند از این حیوان جهت بار کشی و حمل سورتمه های خود استفاده میکنند. از مختصات دیگر گوزن قطبی آنست که شاخ در هر دو جنس (نر و ماده) وجود دارد. در ابتدای دوران چهارم زمین شناسی گوزن قطبی در نواحی اروپا و آسیا فراوان بوده و حتی در سراسر جنوب و مرکز اروپا و مرکز آسیا بفراوانی وجود داشته است. از این رو ته نشستهای ابتدای دوران چهارم بنام دوره گوزن موسوم است گوزن شمالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
معلق، آویخته، در حال جنگ و گریز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیوجان
تصویر دیوجان
شیطان صفت، سخت جان، بی رحم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروزان
تصویر فروزان
((فُ))
تابان، درخشان
فرهنگ فارسی معین
((زَ))
گیاهی است علفی و یکساله با برگ های منفرد و پوشیده از تارهای خشن. گل های آن ابتدا قرمز مایل به بنفش ولی به تدریج به رنگ آبی زیبا درمی آیند. قسمت مورد استفاده این گیاه غالباً گل و گاهی هم سرشاخه های گل دار آن است. گل گاوزبان دارای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروزان
تصویر فروزان
شعله ور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیوگان
تصویر بیوگان
عروس
فرهنگ واژه فارسی سره