- گین
- پسوند متصل به واژه به معنای آلوده و انباشته مثلاً اندوهگین، شرمگین، شوخگین
معنی گین - جستجوی لغت در جدول جو
- گین
- پسوندی است که باخر اسم ملحق شود و دال بردارندگی واتصاف است: آزرمگین بیمارگین خشمگین دردگین سهمگین شرمگین گرگین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آبگینه، شیشه، بلور، آیینه، تنگ بلور، شیشۀ شراب
مخفف آبگینه بمعنای شیشه
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
گوهر قیمتی، سنگ روی انگشتر و جواهرات، سنگ قیمتی و زینتی که بر روی انگشتر گوشواره و جز آنها کار می گذارند
حشو آکنه آکنش، در کلمات مرکببمعنی آلود (آلوده) مرصع انباشته مانند و گونه دارا و صاحب اندود (اندوده) آید: زهر آگین گوهر آگین عقیق آگین طلسم آگین عشرت آگین زرآگین
دلاور و بهادر و توانا
آنچه بر روی انگشتری نصب کنند، برای مثال نگین تویی و چو انگشتری ست ملک جهان / بها و قیمت انگشتری بود ز نگین (امیرمعزی - ۵۵۷) ، سنگ قیمتی و گوهر که بر روی چیزی نصب کنند
پشم، پنبه، پر و امثال آنکه درون تشک، بالش و لحاف را با آن ها پر می کنند، برای مثال بهر آ گین چاربالش اوست / هر پری کاین کبوتر افشانده ست (خاقانی - ۸۲) بن مضارع آگنیدن، پر، انباشته، پسوند متصل به واژه به معنای
آلوده مثلاً زهرآگین، عبیرآگین، عنبرآگین، مشک آگین، رکیبش دو زرین، دو سیمین بدی / همان هریکی گوهرآگین بدی (فردوسی - ۶/۳۷۴)
آلوده مثلاً زهرآگین، عبیرآگین، عنبرآگین، مشک آگین،
امیر، دلاور، بهادر، امرایی که به حکمرانی ولایتی منصوب می شدند، بنده، غلام
گوهر و سنگ قیمتی که بروی انگشتری نصب کنند، فیروزه و لعل و یاقوت و الماس یا دیگر سنگهای قیمتی که در نگین دان حلقه انگشتر گذارند
پر، انباشته، در ترکیب با کلمات به معنی آلوده، انباشته، اندوده می آید، زهرآگین، گوهرآگین
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پدر بیژن، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
میان
مانع
مبهوت
وسط، میان
وام، قرض مذهب، کیش، آیین، طاعت و نام فرشته ای که به محافظت قلم مامور است
بدهی
فلزیست که در طبیعت غالبا بشکل اکسید یا کربناتیا سولفور دو فر وجود دارد. آنها را در کوره میگدازند و از آنها آهن خالص بدست میاورند و آن جسمی است سخت و محکم وزن مخصوص آن 8، 7 و در 1530 درجه حرارت گداخته میشود. اهن در هر جا وجود دارد و یکی از مفیدترین عناصر است و با زغال اساس صنعت را تشکیل میدهد یا آهن پولاد. آهن نر ذکر مقابل نرم آهن. یا آهن تر. آهن جوهر دار آهن سبز. یا آهن چکش خور. آهنی که بوسیله چکش قابلیت کشش و تشکیل باشکال مختلف را داشته باشد، یا آهن نر. پولاد روهینا مقابل نرم آهن. یا آهن افسرده کوفتن، کاری بیهوده کردن آهن سرد کوفتن، یا آهن سرد کوفتن، یا مثل دیو از آهن گریختن، سخت از چیزی دوری جستن، یا عصر (دورهء) آهن سومین دوره زندگی صنعتی انسان از لحاظ تقسیمات دیرین شناسی. اکنون نیز انسان در همین دوره زیست میکند آخرین بخش از دوره فلزات. این دوره از زمان پیدایش آهن (یعنی تقریبا 900 ق. م) آغاز میگردد عصر حدید، شمشیر، مطلق سلاح آهنین از درع و جوشن و خود ورانین و جز آنها، زنجیر. رسم روش ادب، معمول متداول مرسوم، شیوه آهنگ، صفت کردار مانند: بهشت آیین جنت آیین، اندازه حد عدد شمار، قاعده قانون نظم، سامان اسباب، طبیعت نهاد فطرت، آذین شهر آرای جشن، زیب زینت، فر شکوه، شرع شریعت کیش: آیین اسلام، تشریفات اتیکت یا به آیین. چنانکه مرسوم است طبق معمول، چنانکه باید چنانکه ضروری است، زیبا جمیل. یا بر آیین. مثل مانند
پارسی تازی گشته ریم چرک، زنگ انگلیسی شاهی، چیرگی، گردش فرمانروایی چرک ریم، زنگ، (تصوف) حجابی است به دل که کشف آن جز بایمان نبود و آن حجاب کفر و ضلالت است (کشف المحجوب 506)، غالب شدن گناه بر دل
آنچه از چرم سازند و بر پشت اسب نهند و بهنگام سواری روی آن نشینند
انجیر، وسوره نود و پنجمین از قرآن کریم
شکن و ترنجیدگی در پوست
مرگ، هلاکی وقت، مدت، هنگام وقت، مدت، هنگام
مقداری بپهنای یک آجر: یک پین باید این زمین راند، ریختگی و گلی که در فنات پیدا شود و مانع جریان و زهیدن آب گردد. یا پین پین برداشتن، تنقیه کاریزاز پین
زشتی، عیب
هلاک، مرگ، بلا، محنت
وقت، مدت، هنگام، روزگار