جدول جو
جدول جو

معنی تگین

تگین((تَ گِ))
خوش ترکیب، زیبا شکل، پهلوان، دلاور، در ترکیب نام های ترکی آید، سبکتگین
تصویری از تگین
تصویر تگین
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تگین

تگین

تگین
امیر، دلاور، بهادر، امرایی که به حکمرانی ولایتی منصوب می شدند، بنده، غلام
تگین
فرهنگ فارسی عمید

تگین

تگین
دلاور و بهادر توانا. (ناظم الاطباء). قهرمان. (از فهرست ولف ص 244) :
دگر باره گفت ای بزرگان چین
تگینان و شاهان و گردان چین.
دقیقی.
بکشت از تگینان لشکر بسی
پذیره نیامد مر او را کسی.
دقیقی.
بکشت از تگینان من بی شمار
مگر گشت زنده زریر سوار.
دقیقی.
وز آنجا دلاور به هامون شتافت
بگشت از تگینان کسی را نیافت.
دقیقی.
بکشت از تگینان چین شست مرد
همه پروریده بگرد نبرد.
دقیقی.
رجوع به تکین شود، آتش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تگین

تگین
نام پادشاهی. (شرفنامۀ منیری). نام پهلوانی. (ناظم الاطباء) :
مگر داشت نام تو نقش نگین
که بگرفت ملک جهان را تگین.
(از شرفنامۀ منیری).
رجوع به تکین شود
لغت نامه دهخدا

نگین

نگین
گوهر قیمتی، سنگ روی انگشتر و جواهرات، سنگ قیمتی و زینتی که بر روی انگشتر گوشواره و جز آنها کار می گذارند
نگین
فرهنگ نامهای ایرانی

آگین

آگین
حشو آکنه آکنش، در کلمات مرکببمعنی آلود (آلوده) مرصع انباشته مانند و گونه دارا و صاحب اندود (اندوده) آید: زهر آگین گوهر آگین عقیق آگین طلسم آگین عشرت آگین زرآگین
فرهنگ لغت هوشیار