جدول جو
جدول جو

معنی گیتی - جستجوی لغت در جدول جو

گیتی
(دخترانه)
دنیا، جهان، عالم، جهان، عالم
تصویری از گیتی
تصویر گیتی
فرهنگ نامهای ایرانی
گیتی
جهان، دنیا، روزگار
تصویری از گیتی
تصویر گیتی
فرهنگ فارسی عمید
گیتی
دهی است از دهستان درختگان بخش مرکزی شهرستان کرمان، واقع در 37هزارگزی شمال خاوری کرمان و2هزارگزی باختر راه مالرو شهداد به کرمان، محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 145 تن است، آب آن از قنات تأمین میشود، محصولات آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
گیتی
جهان، کرۀ زمین، عالم سفلی، (از برهان قاطع) (از بهار عجم) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء)، کرۀ خاکی، کرۀ ارض:
ایا خورشید سالاران گیتی
سوار رزم ساز و گرد نستوه،
رودکی،
هموار خواهی کرد گیتی را
گیتی است کی پذیرد همواری،
رودکی،
گیتیت چنین آمد گردنده بدین سان
هم باد برین آمد و هم باد فرودین،
رودکی،
دقیقی چار خصلت برگزیده ست
به گیتی در ز خوبی ها و زشتی،
دقیقی،
ابوسعد آنکه از گیتی بدو بربسته شد دلها
مظفر آنکه شمشیرش ببرد از دشمنان پروا،
دقیقی،
به سوی زواره یکی بنگرید
کزین سان شگفتی به گیتی که دید،
فردوسی،
به گیتی رونده بود کام اوی
به منشورها بر بود نام اوی،
فردوسی،
ز بهر جهاندار شاه کیان
ببستند گردان گیتی میان،
فردوسی،
از حسن رای تست که گیتی گوای تست
گیتی سرای تست ز کیماک تا خزر،
فرخی،
ولیکن تو از آن ترسی که چون گیتی ترا گردد
شمار گیتی از تو باز خواهد داور سبحان،
فرخی،
شه گیتی ز غزنی تاختن برد
بر افغانان و بر گبران کهبر،
عنصری،
شاهی که ز مادر ملک و مهترزاده است
گیتی بگرفته ست و بخورده ست و بداده ست،
منوچهری،
بی من نتوان کردن شادی و طرب هیچ
زیرا که بدین گیتی اصل طرب این است،
منوچهری،
تا روم ز هند لاجرم شاها
گیتی همه زیر باج و ساکردی،
عسجدی،
به گیتی عاشقی بی غم نباشد
خوشی و عاشقی باهم نباشد،
(ویس و رامین)،
چو گیتی را به آسانی توان خورد
چه باید با همه کس دشمنی کرد،
(ویس و رامین)،
هر آن گاهی که گیتی گشت بی من
مرا چه دوست در گیتی چه دشمن،
(ویس و رامین)،
سیزده سال شهنشاه بماند اندر حبس
کز همه نعمت گیتیش یکی صبر ندیم،
(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 390)،
دل از آز گیتی چه پرکرده ای
از او چون بری آنچه ناورده ای،
اسدی،
گیتی بشنو که می چه گوید
با بی دهنی وبی زبانی،
ناصرخسرو،
گیتی بسان خاطر بی غفلت
پرنور نفع و خیر ازیرا شد،
ناصرخسرو،
صبح صادق عرصۀ گیتی رابه نور جمال خویش منور گردانید، (کلیله و دمنه)،
گیتی سیاه خانه شد از ظلمت وجود
گردون کبودجامه شد از ماتم وفا،
خاقانی،
شاه بود آگه که وقتی ماهی و گاو زمین
کلی اجزای گیتی را کنند ازهم جدا،
خاقانی،
خدایا تا جهان را آب و رنگ است
فلک رادور و گیتی را درنگ است،
نظامی،
- ترکیبات:
گیتی آرا، گیتی آرای، گیتی آراستن، گیتی آفریدن، گیتی آفرین، گیتی افروز، گیتی افزای، گیتی افروختن، گیتی افروزی، گیتی پرور، گیتی پژوه، گیتی پسند، گیتی پناه، گیتی خدای، گیتی خدیو، گیتی خرام، گیتی خور، گیتی دار، گیتی داور، گیتی ستان، گیتی شناس، گیتی فروز، گیتی فزای، گیتی کرده، گیتی گرد، گیتی گروه، گیتی گشا، گیتی گشای، گیتی نکوه، گیتی نما، گیتی نمای، گیتی نورد، در هریک از این ترکیبات رجوع به ردیف خود شود،
- آن گیتی، آخرت، آن جهان:
اگر رحمت نیاری من بمیرم
در آن گیتی ترا دامن بگیرم،
(ویس و رامین)،
- این گیتی، این دنیا، این جهان،
- دو گیتی، این دنیا و آن دنیا، دنیا و آخرت، دو جهان:
بوی در دو گیتی ز بد رستگار
نکوکار گردی برکردگار،
فردوسی،
دو گیتی را نهاد و راستی کرد
به مویی اندر او کژی نیاورد،
(ویس و رامین)،
- سفله گیتی، گیتی پست و دون:
به چشمم ندارد خطر سفله گیتی
به چشم خردمند ازیرا خطیرم،
ناصرخسرو،
، روزگار، (برهان قاطع) (فرهنگ نظام) (فرهنگ شعوری) (بهار عجم) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
همچنان گیتی که دارد آبگین
چون بماند داستان من برین،
رودکی،
خوشا نبیذ غارجی با دوستان یکدله
گیتی به آرام اندرون مجلس به بانگ و ولوله،
شاکر بخاری (از لغت فرس)،
ملک چو اختر و گیتی سپهر و در گیتی
همیش باید گشتن چو بر سپهر اختر،
عنصری،
یکی مهره باز است گیتی که دیو
ندارد به ترفند او هیچ تیو،
عنصری،
به گیتی در آن است درویشتر
کش از آز بر دل گره بیشتر،
اسدی،
شدستم ز انده گیتی مسلم
چو گشتم ز انده عزلت ممکن،
خاقانی،
هرآنکه گردش گیتی به کین او برخاست
بغیر مصلحتش رهبری کند ایام،
سعدی،
، بمجاز، حیات و زندگی و عمر:
که گیتی سپنج است و جاوید نیست
فری برتر از فر جمشید نیست،
فردوسی،
که فرجام، روز تو هم بگذرد
خنک آنکه گیتی به بد نسپرد،
فردوسی،
، کنایت از وضع و اوضاع:
چو گیتی چنان دید شاپور گرد
عنان کئی بارگی را سپرد،
فردوسی،
، در تداول حکمت اشراق، گیتی به معنی عالم ظلمانی جسمانی است، شیخ اشراق گوید: جهان به دو گونه تقسیم شود، مینوی و آن جهان نورانی روحانی است و گیتی آن عالم ظلمانی جسمانی، رجوع به حاشیۀ حکمه الاشراق چ کربن ص 157 شود، عالم ماده، ناسوت، عالم فنا، گلی است بسیار خوشبوی که از دریای بصره آورند، (برهان قاطع)، رجوع به گیتی آرای شود
لغت نامه دهخدا
گیتی
جهان، کره زمین، عالم سفلی
تصویری از گیتی
تصویر گیتی
فرهنگ لغت هوشیار
گیتی
دنیا، جهان، کاینات
تصویری از گیتی
تصویر گیتی
فرهنگ فارسی معین
گیتی
عالم، دنیا
تصویری از گیتی
تصویر گیتی
فرهنگ واژه فارسی سره
گیتی
آفاق، جهان، دنیا، دهر، عالم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گیتا
تصویر گیتا
(دخترانه)
نوعی آهنگ، گیتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گستی
تصویر گستی
زشتی، پلیدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیلی
تصویر گیلی
از مردم گیلان، گیلانی
نوعی اسب خوب منسوب به گیلان
تهیه شده از گیل، نمدی، برای مثال چو شب گیل شد در گلیم سیاه / ورا زرد گیلی سپر گشت ماه (اسدی - ۲۰۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گشتی
تصویر گشتی
پاسبان یا نگهبانی که باید در مسافت معینی گردش و نگهبانی کند
فرهنگ فارسی عمید
زشتی نازیبایی پلیدی: ترا جاییست بس عالی و نورانی چو بیرون رفتی از جایی بدین گستی. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیسی
تصویر گیسی
دمغزه مرغ عسیب زمجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیجی
تصویر گیجی
پریشانی حواس پراکندگی خاطر، حیرانی سرگشتگی، حماقت ابلهی
فرهنگ لغت هوشیار
در ترکیبات بکار رود و حاصل مصدر سازد بمعانی ذیل: الف - گرفتن: آب گیری بهانه گیری خمیر گیری گردگیری. ب - آلت گرفتن و استخراج: آب میوه گیری گلابگیری. توضیح در حقیقت این کلمات بصفات مختوم به گر پیوندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیای
تصویر گیای
گیاه: گیایش همه بود تریاک زهر بکه سنگش ار کهربا داشت بهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیدی
تصویر گیدی
بی غیرتی، بی حمیتی، نامردی
فرهنگ لغت هوشیار
پاسبان شب نگهبان شب عسس گزمه، دسته ای از نگهبانان که باید محوطه معینی را مراقبت و نگهبانی نمایند و پیوسته در آن محوطه حرکت کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیدی
تصویر گیدی
قرمساق، دیوث، بی جرأت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیلی
تصویر گیلی
پشته، تل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گستی
تصویر گستی
((گَ))
زشتی، نازیبایی، پلیدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیتوی
تصویر گیتوی
دنیوی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گیجی
تصویر گیجی
بهت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گیجی
تصویر گیجی
Bafflement, Befuddlement, Bewilderedness, Confusedness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گیجی
تصویر گیجی
perplexité, confusion
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گیجی
تصویر گیجی
perplexidade, confusão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گیجی
تصویر گیجی
Verwirrung, Verwirrtheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گیجی
تصویر گیجی
zakłopotanie, zamieszanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گیجی
تصویر گیجی
замешательство , смущение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گیجی
تصویر گیجی
замішання , розгубленість , плутанина
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گیجی
تصویر گیجی
desconcierto, confusión
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گیجی
تصویر گیجی
sconcerto, confusione, perplessità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گیجی
تصویر گیجی
verwarring
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گیجی
تصویر گیجی
उलझन , भ्रम
دیکشنری فارسی به هندی