جدول جو
جدول جو

معنی گیاهدار - جستجوی لغت در جدول جو

گیاهدار
(حَ رَ خوا / خا)
دارندۀ گیاه، رجوع به گیادار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گناهکار
تصویر گناهکار
کسی که گناه کرده، کسی که کار زشت از او سر زده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیاهناک
تصویر گیاهناک
جایی که گیاه بسیار روییده باشد، زمین پرگیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگاهدار
تصویر نگاهدار
نگهدار، نگهدارنده، حفظ کننده، مراقب، محافظ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیادار
تصویر گیادار
جایی که گیاه دارد، مرغزار، علفزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیاه زار
تصویر گیاه زار
جایی که گیاه بسیار دارد، علفزار، مرغزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیاه چر
تصویر گیاه چر
گیاچر، حیوان علف خوار که چرا بکند
فرهنگ فارسی عمید
(حِ)
مخفف گیاه دار، آنجای که گیا دارد، دارای گیاه، مرغزار، علفزار، باغ و بوستان:
بدو در گیادار وی گونه گون
گل و میوه از صدهزاران فزون،
اسدی،
گل و نیشکر بی کران انگبین
گیادار و از میوه ها همچنین،
اسدی
لغت نامه دهخدا
دارنده و مالک تاج و تخت:
نشسته به یک تخت زر بر دو شاه
یکی گاه دار و یکی زیرگاه،
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2933)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس، واقع در 20هزارگزی باختر قشم، سر راه مالرو باسعید به قشم، محلی جلگه و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 100 تن است، آب آن از چاه و باران تأمین میگردد، محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی صید ماهی و زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گیاهکاری
تصویر گیاهکاری
زراعت برزگری کشت کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگاهدار
تصویر نگاهدار
گوشدار، نگاه دارنده، رقیب، پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میاندار
تصویر میاندار
واسطه میان دو کس، وساطت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیرودار
تصویر گیرودار
اخذ و ضبط، شور و غوغای آنها
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دارای گیسو است، سید علوی (بمناسبت آنکه در قدیم علویان گیسو داشتند)
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه خوار: خورد مر گیاخوار را آدمی در آردش در پیکر مردمی، علفزار کشتزار چراگاه: آنجا زمستان سخت باشد در شهر شدندی و تابستان بصحرا و گیاخوار ها جای گرفتندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیاه بر
تصویر گیاه بر
برنده گیاه، داس که با آن گیاه درو کنند
فرهنگ لغت هوشیار
چرنده در گیاه حیوان گیاه خوار: ثور و حمل گیاچر ریاضش و حوت و سرطان شناور حیاضش، (شبانان و کشاورزان) مرغزار سبزه زار گوچر
فرهنگ لغت هوشیار
علف زار مرغزار مرتع: هاجر و اسمعیل را دیدند زنی و کودکی طفل تنها بی مردی و انیسی و آبی روا دیدند و گیاه زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیاهناک
تصویر گیاهناک
دارای گیاه صاحب نبات: فرش بالفتح... جای گیاه ناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گناهکار
تصویر گناهکار
بزهکار، عاصی، تباهکار، مجرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاهدار
تصویر کلاهدار
آنکه کلاه بر سر دارد، پادشاه سلطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیالدار
تصویر عیالدار
دارایزن و فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیاهکار
تصویر گیاهکار
آنکه گیاه کارد زارع برزگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیاه دار
تصویر گیاه دار
دارنده گیاه صاحب نبات، مرغزار علف زار
فرهنگ لغت هوشیار
دارنده تخت سلطنتی مالک تاج و تخت: نشسته بیک تخت زر بر دو شاه یکی گاهدار و یکی زیر گاه
فرهنگ لغت هوشیار
آنجا که گیاه دارد، علفزار مرغزار: گل و نیشکر بی کران انگبین گیادار و از میوه ها همچنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاهکار
تصویر سیاهکار
آن که سیاه کند مسود، بد کار فاسق، ظالم ستمکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیا دار
تصویر حیا دار
شرمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاهدار
تصویر سپاهدار
فرمانده لشکر، سپهدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاهدار
تصویر سپاهدار
فرمانده قشون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلاهدار
تصویر کلاهدار
پادشاه، سلطان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیرودار
تصویر گیرودار
((رُ))
بحبوحه، هنگامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گناهکار
تصویر گناهکار
خطاکار، مجرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گناهکار
تصویر گناهکار
مقصر، آثم
فرهنگ واژه فارسی سره