درخت گردو، میوه ای گرد با یک پوستۀ سبز، یک پوستۀ سخت چوبی و مغز پر روغن و متقارن، درخت بزرگ و تناور این میوه با چوب بسیار محکم که برای ساختن اشیای چوبی گران بها به کار می رود، جوز، گردکان، گوز
درخت گِردو، میوه ای گِرد با یک پوستۀ سبز، یک پوستۀ سختِ چوبی و مغز پر روغن و متقارن، درخت بزرگ و تناور این میوه با چوب بسیار محکم که برای ساختن اشیای چوبی گران بها به کار می رود، جُوز، گِردِکان، گَوز
کسی که پیشه اش کندن گور و به خاک سپردن مردگان است در علم زیست شناسی پستانداری با بدن پهن و سنگین، پنجه های قوی و تیز، پوزۀ باریک و موهای خاکستری که در زیر زمین دالان هایی برای پنهان شدن حفر می کند و شب ها برای شکار بیرون می آید، رودک
کسی که پیشه اش کندن گور و به خاک سپردن مردگان است در علم زیست شناسی پستانداری با بدن پهن و سنگین، پنجه های قوی و تیز، پوزۀ باریک و موهای خاکستری که در زیر زمین دالان هایی برای پنهان شدن حفر می کند و شب ها برای شکار بیرون می آید، رودَک
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت شهرستان مشهد واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری تربت جام و 6 هزارگزی خاور شوسۀ عمومی تربت جام به معدن چشمه گل. کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 240 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت شهرستان مشهد واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری تربت جام و 6 هزارگزی خاور شوسۀ عمومی تربت جام به معدن چشمه گل. کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 240 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 334 تن. آب آن از رود خانه لوان تأمین می شود. محصول آنجا غلات، بنشن، آلبالو، گردو، عسل و شغل اهالی زراعت، کرباس و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 334 تن. آب آن از رود خانه لوان تأمین می شود. محصول آنجا غلات، بنشن، آلبالو، گردو، عسل و شغل اهالی زراعت، کرباس و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
چاقشور ساق کوتاه پشمی باشد که در زمستان در زیر کفش و موزه پوشند، و معرب آن جورب است. (برهان). چاقشور پشمین که زیر موزه پوشیده جهت دفع سرما، و آن به جای پای تابه باشد، و معرب آن جورب است که الحال به جوراب مشهور است. (رشیدی)... و جورب معرب گورب است و جمع آن را جواربه گویند. کذا فی القاموس. (انجمن آرا) : بهای گورب و موزه فرست و کوکب و نعل هباست نزد تو این ها که من بها کردم. سوزنی (از رشیدی و جهانگیری). ، کفش نمدی را هم گفته اند. (برهان)
چاقشور ساق کوتاه پشمی باشد که در زمستان در زیر کفش و موزه پوشند، و معرب آن جورب است. (برهان). چاقشور پشمین که زیر موزه پوشیده جهت دفع سرما، و آن به جای پای تابه باشد، و معرب آن جورب است که الحال به جوراب مشهور است. (رشیدی)... و جورب معرب گورب است و جمع آن را جواربه گویند. کذا فی القاموس. (انجمن آرا) : بهای گورب و موزه فرست و کوکب و نعل هباست نزد تو این ها که من بها کردم. سوزنی (از رشیدی و جهانگیری). ، کفش نمدی را هم گفته اند. (برهان)
به معنی حلقه زدن مردم باشد، و بعضی گویند به این معنی ترکی است. (برهان) (آنندراج). ترکی است. در جغتایی گوران، گورن حلقه ای که لشکری در گرد چیزی تشکیل دهد، نوعی اردوی سنگربندی شده، که به وسیلۀ گردونه هایی که به شکل دایره تنظیم کنند. ’جغتایی 468’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
به معنی حلقه زدن مردم باشد، و بعضی گویند به این معنی ترکی است. (برهان) (آنندراج). ترکی است. در جغتایی گوران، گورن حلقه ای که لشکری در گرد چیزی تشکیل دهد، نوعی اردوی سنگربندی شده، که به وسیلۀ گردونه هایی که به شکل دایره تنظیم کنند. ’جغتایی 468’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
ده کوچکی است از دهستان بهمئی گرم سیر بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان که در 12 هزارگزی شمال باختری لک لک مرکز دهستان و 45 هزارگزی خاور شوسۀ جایزان به آغاجاری واقع شده و سکنۀ آن 40 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده کوچکی است از دهستان بهمئی گرم سیر بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان که در 12 هزارگزی شمال باختری لک لک مرکز دهستان و 45 هزارگزی خاور شوسۀ جایزان به آغاجاری واقع شده و سکنۀ آن 40 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
مقبری ّ، (صراح) (منتهی الارب)، محافظ گور، حافظ و نگاهبان قبور، پاسبان قبور، خادم قبرستان یا مقبره: یکی بنده باشم روان تو را پرستش کنم گوربان تو را، فردوسی
مَقْبری ّ، (صراح) (منتهی الارب)، محافظ گور، حافظ و نگاهبان قبور، پاسبان قبور، خادم قبرستان یا مقبره: یکی بنده باشم روان تو را پرستش کنم گوربان تو را، فردوسی
دهی است از دهستان شهوار بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 24 هزارگزی شمال میناب، سر راه فرعی کهنوج به میناب. جلگه و گرم سیر است و 2000 تن سکنه دارد. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن خرما و تنباکو و شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. مزارع شوبند، پاریارت، ملاحسین جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان شهوار بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 24 هزارگزی شمال میناب، سر راه فرعی کهنوج به میناب. جلگه و گرم سیر است و 2000 تن سکنه دارد. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن خرما و تنباکو و شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. مزارع شوبند، پاریارت، ملاحسین جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 27 هزارگزی شمال ضیأآباد و 11 هزارگزی راه شوسه. در کوهستان واقع و سردسیر است. سکنۀ آن 160 تن و آب آن از چشمه است. غلات دیمی و مختصر بنشن و لبنیات دارد. و شغل اهالی زراعت وگله داری و قالی و گلیم و جاجیم و جوراب بافی است. ساکنان از طایفۀ چگینی هستند و تغییر مکان نمی کنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 27 هزارگزی شمال ضیأآباد و 11 هزارگزی راه شوسه. در کوهستان واقع و سردسیر است. سکنۀ آن 160 تن و آب آن از چشمه است. غلات دیمی و مختصر بنشن و لبنیات دارد. و شغل اهالی زراعت وگله داری و قالی و گلیم و جاجیم و جوراب بافی است. ساکنان از طایفۀ چگینی هستند و تغییر مکان نمی کنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
از: گوز (گردو) + بن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). درخت گردکان را گویند، و به ضم اول هم درست است. (برهان) (آنندراج) : هم آنگه یکی بنده را گفت شاه که شو گوزبن کن سراسر نگاه. فردوسی. بیامد بر آن گوزبن برنشست هم اکنون به بخت تو آید به دست. فردوسی. کرده چون گوزبن بن گردن از چه از عشوه و قفا خوردن. سنایی
از: گوز (گردو) + بن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). درخت گردکان را گویند، و به ضم اول هم درست است. (برهان) (آنندراج) : هم آنگه یکی بنده را گفت شاه که شو گوزبن کن سراسر نگاه. فردوسی. بیامد بر آن گوزبن برنشست هم اکنون به بخت تو آید به دست. فردوسی. کرده چون گوزبن بن گردن از چه از عشوه و قفا خوردن. سنایی
یکی از ایلات کرد ساکن کرمانشاه، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 57)، مؤلف تاریخ کرد آرد: در قرن بیستم تحقیق محققان به اینجا رسید که در میان اکراد یک طبقۀ ایرانی دیگر هم هست به اسم گوران زازا که غیر از کرد هستند، همه این طوایف چه ایرانی چه بومی قدیم چه سایر نژادها در زیر موج مهاجمین اکراد ایرانی فرورفته و استقلال نژادی رااز دست داده همه کرد و ایرانی شده اند، (تاریخ کرد ص 98)، این طایفه پیرو آیین علی اللهی هستند، (همان کتاب ص 122)، این ایل دارای 6000 خانوار است: قلخانی 2000 خانوار، تفنگچی 1000 خانوار، جاف 1000 خانوار، گهواره 5000 خانوار، نیریژی 500 خانوار، بیونانی 500 خانوار، زندگانی اینان از استخراج معادن بیشمار مخصوصاً زغال سنگ و زراعت توتون میگذرد، (یادداشت مؤلف)
یکی از ایلات کرد ساکن کرمانشاه، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 57)، مؤلف تاریخ کرد آرد: در قرن بیستم تحقیق محققان به اینجا رسید که در میان اکراد یک طبقۀ ایرانی دیگر هم هست به اسم گوران زازا که غیر از کرد هستند، همه این طوایف چه ایرانی چه بومی قدیم چه سایر نژادها در زیر موج مهاجمین اکراد ایرانی فرورفته و استقلال نژادی رااز دست داده همه کرد و ایرانی شده اند، (تاریخ کرد ص 98)، این طایفه پیرو آیین علی اللهی هستند، (همان کتاب ص 122)، این ایل دارای 6000 خانوار است: قلخانی 2000 خانوار، تفنگچی 1000 خانوار، جاف 1000 خانوار، گهواره 5000 خانوار، نیریژی 500 خانوار، بیونانی 500 خانوار، زندگانی اینان از استخراج معادن بیشمار مخصوصاً زغال سنگ و زراعت توتون میگذرد، (یادداشت مؤلف)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 9 هزارگزی باختر قشم، سر راه مالرو قشم به باسعیدو، جلگه و گرمسیر مالاریایی است، 185 تن سکنۀ آن است، آب آن از چاه و باران تأمین میشود، محصول آن غلات و ماهی و شغل اهالی زراعت و صید ماهی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8) نام سرزمینی است، (فهرست ولف) : وز آن دورتر آرش رزم سوز چو گوران شه آن گرد لشکرفروز، (شاهنامه چ بروخیم ج 5 ص 1279)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 9 هزارگزی باختر قشم، سر راه مالرو قشم به باسعیدو، جلگه و گرمسیر مالاریایی است، 185 تن سکنۀ آن است، آب آن از چاه و باران تأمین میشود، محصول آن غلات و ماهی و شغل اهالی زراعت و صید ماهی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8) نام سرزمینی است، (فهرست ولف) : وز آن دورتر آرش رزم سوز چو گوران شه آن گرد لشکرفروز، (شاهنامه چ بروخیم ج 5 ص 1279)
خاندانی از اشراف و سلاطین فرانسه که شهرت آن از قرن دهم میلادی شروع شد. لویی اول ملقب به کبیر در 1327م. دوک دوبوربون خوانده شد. نه نفر بنام دوک دوبوربون (از لویی اول تا شارل سوم که در 1527 درگذشت) بترتیب جانشین او شدند. از یک شاخۀ کوچکتر شعبه مارش شاخۀ واندوم جدا شده که از آن میان آنتوان به سلطنت ناوار 1555 میلادی و هانری چهارم از همین شاخه بسلطنت فرانسه 1589 میلادی رسید. پسر هانری مذکور لویی سیزده دو پسر داشت. از شاخۀ بزرگ که ناشی از لوئی چهارده، پسر ارشد لوئی سیزده است شعب ذیل نشأت یافته اند: شاخۀ فرانسوی که با شخص کنت شامبور (هانری پنجم) در 1883 میلادی از میان رفته. شاخۀ اسپانیایی که به شعبه های متعدد تقسیم شده و شعبه های اصلی آن در عصر ما، خاندان سلطنتی اسپانیا، خاندان سلطنتی در سیسیل و شاخۀ دوکی ’پارم’ را تشکیل می دهند. از شاخۀ کوچک ناشی از فیلیپ دوک دوارلئان، پسر دوم لویی سیزده است، لویی فیلیپ اول (1830- 1847) به سلطنت رسیده. از همین شاخه، شاخۀ ارلئان جدا میشود که رئیس کنونی آن هانری کنت پاریس است. شاخۀ ارلئان براگانس یا شاخۀ امپراتوری برزیل و شاخۀ مون پانسیه که اعضای آن شاهدختهای اسپانیا هستند. (از فرهنگ فارسی معین)
خاندانی از اشراف و سلاطین فرانسه که شهرت آن از قرن دهم میلادی شروع شد. لویی اول ملقب به کبیر در 1327م. دوک دوبوربون خوانده شد. نُه نفر بنام دوک دوبوربون (از لویی اول تا شارل سوم که در 1527 درگذشت) بترتیب جانشین او شدند. از یک شاخۀ کوچکتر شعبه مارش شاخۀ واندوم جدا شده که از آن میان آنتوان به سلطنت ناوار 1555 میلادی و هانری چهارم از همین شاخه بسلطنت فرانسه 1589 میلادی رسید. پسر هانری مذکور لویی سیزده دو پسر داشت. از شاخۀ بزرگ که ناشی از لوئی چهارده، پسر ارشد لوئی سیزده است شعب ذیل نشأت یافته اند: شاخۀ فرانسوی که با شخص کنت شامبور (هانری پنجم) در 1883 میلادی از میان رفته. شاخۀ اسپانیایی که به شعبه های متعدد تقسیم شده و شعبه های اصلی آن در عصر ما، خاندان سلطنتی اسپانیا، خاندان سلطنتی در سیسیل و شاخۀ دوکی ’پارم’ را تشکیل می دهند. از شاخۀ کوچک ناشی از فیلیپ دوک دوارلئان، پسر دوم لویی سیزده است، لویی فیلیپ اول (1830- 1847) به سلطنت رسیده. از همین شاخه، شاخۀ ارلئان جدا میشود که رئیس کنونی آن هانری کنت پاریس است. شاخۀ ارلئان براگانس یا شاخۀ امپراتوری برزیل و شاخۀ مون پانسیه که اعضای آن شاهدختهای اسپانیا هستند. (از فرهنگ فارسی معین)