جدول جو
جدول جو

معنی گوزبن

گوزبن
درخت گردو، میوه ای گرد با یک پوستۀ سبز، یک پوستۀ سخت چوبی و مغز پر روغن و متقارن، درخت بزرگ و تناور این میوه با چوب بسیار محکم که برای ساختن اشیای چوبی گران بها به کار می رود، جوز، گردکان، گوز
تصویری از گوزبن
تصویر گوزبن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گوزبن

گوزبن

گوزبن
درخت گردو درخت گردکان: کرده چون گوزبن بن گردن از چه ک از عشوه و قفا خوردن، (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار

گوزبن

گوزبن
از: گوز (گردو) + بن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). درخت گردکان را گویند، و به ضم اول هم درست است. (برهان) (آنندراج) :
هم آنگه یکی بنده را گفت شاه
که شو گوزبن کن سراسر نگاه.
فردوسی.
بیامد بر آن گوزبن برنشست
هم اکنون به بخت تو آید به دست.
فردوسی.
کرده چون گوزبن بن گردن
از چه از عشوه و قفا خوردن.
سنایی
لغت نامه دهخدا

گوزبان

گوزبان
چرم یا نواری که در زیر دم ستوران جا دهند پاردم: چو خر ندارم و خر بنده نیستم ای جان، من از کجا غم پالان و گوزبان ز کجا ک (مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار

گوزون

گوزون
دهی است از دهستان طبس مسینا از بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در 47 هزارگزی خاور درمیان و 9 هزارگزی خاور طبس، کوهستانی و گرم سیر است و 26 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصول آن غلات و شلغم و شغل اهالی زراعت و مالداری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

گوززن

گوززن
آنکه گوز می زند و از راه پایین باد با صدا بیرون میکند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

گوزبان

گوزبان
بر وزن بوستان، پاردم چاروا را گویند و آن چرم یا نواری باشد که در زیر دم ستوران گذارند، (برهان)، بندی است که به زیر دم اسب و دیگر ستوران جنس آن افتد استواری زین و پالان را، (مؤلف) :
چوخر ندارم و خربنده نیستم ای جان
من از کجا غم پالان و گوزبان ز کجا؟
مولوی (از رشیدی و جهانگیری و انجمن آرا و آنندراج)
لغت نامه دهخدا