جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گوربان

گوربان

گوربان
محافظ قبرنگهبان مقبره: یکی بنده باشم روان ترا پرستش کنم گوربان ترا
فرهنگ لغت هوشیار

گوربان

گوربان
مَقْبری ّ، (صراح) (منتهی الارب)، محافظ گور، حافظ و نگاهبان قبور، پاسبان قبور، خادم قبرستان یا مقبره:
یکی بنده باشم روان تو را
پرستش کنم گوربان تو را،
فردوسی
لغت نامه دهخدا

گورسان

گورسان
قَبرِستان، محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد
گورِستان، وادی خاموشان، غَریبِستان، مَقبَره، کَرباس مَحَلِّه، گوردان، مَروَزَنه، مَرزَغَن، سُتودان
گورسان
فرهنگ فارسی عمید

گوردان

گوردان
قَبرِستان، محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد
گورِستان، وادی خاموشان، غَریبِستان، مَقبَره، گورسان، کَرباس مَحَلِّه، مَروَزَنه، مَرزَغَن، سُتودان
گوردان
فرهنگ فارسی عمید

گورسان

گورسان
گورستان قبرستان: یکی گورسان کرد ازان دشت کین که جایی ندیدند پیدا زمین
فرهنگ لغت هوشیار

گوردان

گوردان
جایی که قبر در آن است قبرستان: یکی گوردانی است بر راه رو که گوری فزون نیست هر گاه نو. (گرشا) (نل: کهن گوردانی است بی راه رو گهی گور او کهنه و گاه نو)
فرهنگ لغت هوشیار

گوزبان

گوزبان
چرم یا نواری که در زیر دم ستوران جا دهند پاردم: چو خر ندارم و خر بنده نیستم ای جان، من از کجا غم پالان و گوزبان ز کجا ک (مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار