- گورابه
- گوراب: فریبت کمتر از جور و ستم نیست که چاه گور از گورا به کم نیست. (امیر خسرو)
معنی گورابه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چون در جویی که از آن آب باز گیرند سدی ببندند و از زیر بند گاه آن آب اندک پالاید آنرا خورابه گویند
![تصویری از خورابه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/4/4/amd-0034453.jpg)
ویژگی جوی بزرگ و سدداری که به چندین شاخابه منشعب می شود، برای مثال ز جوی خورابه تو کمتر بگوی / که بسیار گردد به یک بار اوی (عنصری - ۳۶۲)
قسمی نانخورش که از گوشت سازند آبگوشت: و حشو ها نرم باید چون کشکاب از گوشت بزغاله
((خُ بِ))
فرهنگ فارسی معین
سوراخی که در بندی که بر جوی بسته اند ایجاد شود و آب اندک اندک از آن خارج شود، جوی کوچکی که برای زراعت از نهر جدا کنند
![تصویری از گوراب](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/1/3/4/amd-0013464.jpg)
جوراب
زمین شوره زار که از دور همچون آب به نظر آید، سراب
گورابه، گنبدی که بالای قبر بسازند
زمین شوره زار که از دور همچون آب به نظر آید، سراب
گورابه، گنبدی که بالای قبر بسازند
![تصویری از گوراب](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/2/7/7/mon-0027748.jpg)
میدان اسب دوانی، محلی که در آن هر هفته یک بار بازار تشکیل شود (در گیلان و مازندران)، هفته بازار، سراب، زمین شوره زار
![تصویری از سودابه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/nam/0/0/0/2/4/nam-0002477.jpg)
![تصویری از رودابه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/nam/0/0/0/2/0/nam-0002062.jpg)
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
فرزند تابان، زن پسرزا، نام قلعه ای در غرب ایران، مرکب از رود (فرزند) + آبه (روشنی)، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سیندخت و مهراب کابلی، همسر زال زر و مادر رستم پهلوان شاهنامه
بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو
مایعی که در ساقه بعضی از گیاهها وجود دارد و گاهی بیرون می تراود، شیره خشخاش
![تصویری از مواربه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/2/7/amd-0022797.jpg)
در بدیع استعمال کلماتی که مضمون آن زننده، باشد اما بتوان با تصحیف و تغییر برخی از کلمات رفع اعتراض کرد و ذم را به صورت مدح درآورد
![تصویری از نوشابه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/5/1/amd-0025161.jpg)
نوعی نوشیدنی شیرین و گازدار، آب گوارا، شربت
نوشابۀ الکلی: مشروب الکلی، عرق
نوشابۀ الکلی: مشروب الکلی، عرق
![تصویری از گوشانه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/4/0/5/amd-0040522.jpg)
گوشه، کنج، زاویه، کناره، لبه، جای خلوت و آرام، قسمتی از چیزی، در موسیقی هر یک از قطعات یا آهنگ هایی که دستگاه ها و نغمات موسیقی ایرانی را تشکیل می دهند و به دو دستۀ کلی گوشه های سازی و گوشه های آوازی تقسیم می شوند
نسنجیده نا سنجیده علی العمیاء کورانه. یا اطاعت کور کورانه. پیروی نسنجیده و بی گفتگو از کسی
گرداب: خداوندا، چو آید پای برسنگ فتد کشتی دران گردابه تنگ... (نظامی)، طوفان: ازین گردابه چون باد بهشتی بساحل گاه قطب آورده کشتی. (نظامی)