جدول جو
جدول جو

معنی گوبر - جستجوی لغت در جدول جو

گوبر
(گُ بِ)
بارون ناپلئون (1807- 1833 میلادی). مردم دوست فرانسوی که در متز متولد شد. وی برای مؤلفانی که در تاریخ فرانسه بهترین کتاب را بنویسند دو جایزۀ سالانه معین کرد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوبر
تصویر نوبر
(دخترانه)
تر و تازه و جدید، شاداب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گوهر
تصویر گوهر
(دخترانه)
سنگ قیمتی و گرانبها، سرشت، نهاد، اصل و نسب، نژاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلبر
تصویر گلبر
(دخترانه)
آنکه سینه و آغوشش چون گل لطیف و نازک است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوبر
تصویر هوبر
(پسرانه)
دربردارنده نیکی، نام میرآخور داریوش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روبر
تصویر روبر
آنچه از روی آن چیزی را برش می دهند، الگو، پارچه یا لباسی که از روی الگو بریده شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوسر
تصویر گوسر
گاوسر، گرزی که به شکل سر گاو ساخته باشند، گاوسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوهر
تصویر گوهر
سنگ گران بها از قبیل مروارید، الماس، یاقوت، فیروزه و امثال آن ها، در فلسفه جوهر، کنایه از اصل، نژاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوبر
تصویر گلوبر
آنکه یا آنچه گلوی جانداری را ببرد، برندۀ گلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوبر
تصویر نوبر
تازه، نو، میوه ای که تازه به بازار آورده باشند
نوبر کردن: خوردن میوۀ نورسیده، دست یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گودر
تصویر گودر
بچۀ گاو و گوزن، کودر
فرهنگ فارسی عمید
(یُ)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 95 هزارگزی شمال خاوری فریمان و 3 هزارگزی جنوب شوسۀ عمومی مشهد به طبس. در جلگه واقع و هوای آن معتدل است. 222 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، چغندر، و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
پیتروس ژاکوبوس. نام ژنرالی از مردم ترانسواآلی. متولد در کانگو (ناتال) بسال 1831 و متوفی بسال 1900 میلادی وی بواسطۀ جنگهای 1881 و 1899 خود علیه انگلیس مشهور است
ژزف. نام دانشمند علم الاخلاق فرانسوی. متولد در من تینیاک بسال 1754 و متوفی بسال 1824 م
بارتلمی. نام ژنرال فرانسوی متولد به پن -د-و مقتول در جنگ نوی (1769- 1799 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
پشمناک از شتر و خرگوش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بسیارپشم. (مهذب الاسماء) (تاج المصادر بیهقی).
- بنات اوبر، نوعی از سماروغ ریزۀ پشم خاکسترگون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُبِ)
دانیل فرانسوا. (1782-1871 میلادی) مؤسس مدرسه فرانسه موسیقی و نویسندۀ تألیفاتی است در موسیقی و غیره از جمله: 1- خواب عشق. 2- دمینوی سیاه. 3- هیده. 4- فراد یاولو. 5- اسب برنجی. 6- زن سفیر. 7- الماسهای تاج. 8- سهم ابلیس. 9- صفیر. 10- اولین روز یک خوشبختی. (لاروس)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن. در 15 هزارگزی خاور فومن و 6 هزارگزی خاور شفت واقع شده. جلگه و معتدل و مرطوب است. 2494 تن سکنه دارد. از رود خانه امامزاده ابراهیم آبیاری میشود. از محصولاتش برنج، ابریشم، چای، لبنیات و عسل است. مردمش بکشاورزی، گله داری و مکاری اشتغال دارند و شال میبافند. راهش مالرو است. نزدیک 25 باب دکان دارد. سکنۀ قریه های کوچک شاه نشین، بجارسر، مبارک آباد، قاشق تراشان جزء چوبر منظور شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ / زو بَ)
پرز جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). پرزۀ جامه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
بر فراز سلب زرین آبی بمثل
ببر آورده بغلتاق نوآئین زوبر.
ذوقی بسطامی (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوار
تصویر گوار
مخفف گوارا، هر چیز خوش ذائقه و زود هضم را خوشگوار گویند
فرهنگ لغت هوشیار
بچه گاو گوساله، بچه گاو کوهی بچه گوزن، پوست گوساله، نوعی غله خودرو که در میان زراعت گندم و جو روید و آنرا جودر و جودره خوانند، مرغی است کوچک از نوع مرغابی که گوشت آن بغایت بد بو میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوبر
تصویر بوبر
بلبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روبر
تصویر روبر
الگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوبر
تصویر زوبر
پرز
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گلوی جانور یا انسانی را ببرد ذبح کننده: عقل جز راستگوی لمتر نیست حیله سازنده و گلوبر نیست. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورب
تصویر گورب
جوراب، کفش نمدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوبر
تصویر نوبر
تازه سال، نو شکفته، نو دمیده
فرهنگ لغت هوشیار
مروارید، مطلق جواهر، هر سنگ که از آن چیزی برآید که سود دارد، یاقوت، لعل و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گولر
تصویر گولر
درخت انجیر دشتی انجیر آدم
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بهیات سر گاو باشد، نوعی گرز یا چوب دستی که یک سر آن ضخیم تر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
بچه گاو گوساله، بچه گاو کوهی بچه گوزن، پوست گوساله، نوعی غله خودرو که در میان زراعت گندم و جو روید و آنرا جودر و جودره خوانند، مرغی است کوچک از نوع مرغابی که گوشت آن بغایت بد بو میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوبر
تصویر بوبر
((بُ))
هدهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گودر
تصویر گودر
بچه گاو، گوساله، بچه گاو کوهی، بچه گوزن، پوست گوساله، نوعی غله خودرو که در میان زراعت گندم و جو روید و آن راجدور یا جودره خوانند، نام مرغی است کوچک از نوع مرغابی که گوشت آن به غایب بدبو می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوهر
تصویر گوهر
((گُ هَ))
از سنگ های قیمتی، اصل، نژاد، ذات، سرشت، گهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوبر
تصویر نوبر
((نُ بَ))
میوه نورس، هرچیز که تازه پدید آمده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گویر
تصویر گویر
((گَ))
پاکار، پیشکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوهر
تصویر گوهر
جوهر، جواهر
فرهنگ واژه فارسی سره