بچه گاو گوساله، بچه گاو کوهی بچه گوزن، پوست گوساله، نوعی غله خودرو که در میان زراعت گندم و جو روید و آنرا جودر و جودره خوانند، مرغی است کوچک از نوع مرغابی که گوشت آن بغایت بد بو میباشد
بچه گاو، گوساله، بچه گاو کوهی، بچه گوزن، پوست گوساله، نوعی غله خودرو که در میان زراعت گندم و جو روید و آن راجدور یا جودره خوانند، نام مرغی است کوچک از نوع مرغابی که گوشت آن به غایب بدبو می باشد
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز که در 7 هزارگزی شمال دهدز، کنار راه مالرو لفنیان به گردبندان واقع شده است. کوهستانی و معتدل است. 105تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
در پهلوی گوتر. مرکب از: گو (گاو) + تر، هم ریشه ترانه و توله و روی هم به معنی بچه گاو است. (مجلۀ دانشکدۀ ادبیات سال 3 شمارۀ2 ص 24). بچۀ گاو را گویند که گوساله باشد. (برهان). بچۀ گاو. (رشیدی). به معنی بچۀ گاو است، چه گو مخفف گاو است و دره بچۀ گاو که گوساله گویند، و جودر معرب گودر است. (آنندراج). گودره. جودر. کوذر. در عربی جَوْذَر. جُؤذُر. جوذُر. گوسالۀ کوهی. (المنجد). رجوع به گودره شود، بچۀ گوزن را هم گفته اند که گاو کوهی است. (برهان) ، پوست گوساله را هم میگویند. (برهان) ، نام مرغی است از جنس مرغابی که گوشت آن به غایت بدبو میباشد. (برهان). و بعضی گفته اند مرغی است کوچک که در آب نشیند. (رشیدی). و رجوع به گودره شود، نوعی از غلۀ خودرو هم هست در میان زراعت گندم و جو که آن را جودر و جودره خوانند. (برهان)
از پهلوانان عهد کاوس و کیخسرو و یکی از پادشاهان معروف اشکانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشواد از پهلوانان نامدار شاهنامه و همزمان با رستم پهلوان شاهنامه