- گهردار
- دارای گوهر خداوند جواهر، دارای نژاد نیک نژاده اصیل، دارنده جوهر (تیغ و شمشیر و جز آن) جوهر دار: جود و عدلش هر دو نعمت ساز و محنت سوز باد دست و تیغش هر دو گوهر بار و گوهر دار باد (معزی)
معنی گهردار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آهار دار
حافظ نظم و شهر
رئیس شهرداری، نگهدارندۀ شهر، نگهبان شهر
دارای گوهر، کنایه از دارای نژاد نیک، اصیل
جای گوهر صندوقچه جواهر
نگه دارنده شهر، رییس شهرداری
شمشیر آب داده و جوهردار
کسی که در دربار پادشاه سمت مهرداری داشته و مهر پادشاه نزد او بوده و فرمان ها و نامه ها را مهر می کرده
آنکه مبتلی به جرب است، آنکه بدنش خارش دارد
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پادشاه، شاه، فرمانروا، حاکم، یارشهر، نام پسر برزو، پسر سهراب، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی
پاداشمند
بطریقه و برفتار
سلطان
دارای قیمت، قیمتی
میوه دار باثمرمثمر (درخت)، آبستن حامله، مخلوط با فلز کم بها مغشوش نبهره. یا زبان باردار. زبانی که قشر سفیدی بر روی آن بندد و علامت تخمه باشد
آهار زده
سمی که از نیش مار بر آید و اغلب کشنده است و امروزه از انواع این زهرها در داروسازی استفاده می نماید
صاحب خار
آنکه خبر از امری دارد: مطلع آگاه، فرمانی است که سرباز یا ورزشکار بر اثر آن باید دو کف پاها را بهم چسبانده راست و مستقیم بایستد بطوریکه سنیه پیش و شکم عقب و سر بالا باشد
کلانتر و بزرگ شهر، حاکم
پاکیزه نگهداشتن خیابانها و پارکها و غیره
قیمت دار، باارزش، گران بها
پادزهر، پازهر، داروی ضد زهر
دارای گاز مثلاً نوشابۀ گازدار
صاحب گله، کسی که گلۀ گوسفند دارد