جدول جو
جدول جو

معنی گنژ - جستجوی لغت در جدول جو

گنژ
(گُ نِ)
مرکز بخش ارو، از ناحیۀ مون پلیه در ساحل رود ارو در فرانسه که دارای 4250 تن جمعیت و راه آهن و کار خانه ابریشم بافی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گنج
تصویر گنج
خزینۀ سیم و زر، پول های طلا و نقره یا جواهر که در جایی پنهان کرده باشند
گنج باد: گنجی که بی رنج و زحمت به دست آید، گنج بادآورده
گنج بادآورد: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو باد از گنج بادآورد راندی / ز هر بادی لبش گنجی فشاندی (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
گنج باد آورده: گنجی که بی رنج و زحمت به دست آید، در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد
گنج روان: گنجی از مسکوک رایج، گنجی از زر و سیم خالص، گنج قارون که به زمین فرو رفت و گفته اند که پیوسته در زیر زمین روان است، برای مثال وعدۀ اهل کرم گنج روان / وعدۀ نااهل شد رنج روان (مولوی - ۴۲)
گنج سوخته: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال ز گنج سوخته چون ساختی راه / ز گرمی سوختی صد گنج را آه (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
گنج شادآور: از گنج های خسرو پرویز، گنج شادورد
گنج شادآورد: از گنج های خسرو پرویز، گنج شادورد
گنج شادورد: از گنج های خسرو پرویز، برای مثال دگر آنکه بد شادورد بزرگ / بگویند رامشگران سترگ (فردوسی - ۸/۲۹۶)
گنج گاو: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو گنج گاو را کردی نواسنج / برافشاندی زمین هم گاو و هم گنج (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنگ
تصویر گنگ
کسی که اصلاً نتواند حرف بزند، بی زبان
کنایه از مبهم، نامفهوم
لولۀ سفالی که برای عبور آب در زیر زمین کار میگذاشتند، تنبوشه، موری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنج
تصویر گنج
گنجایش، ظرفیت، حجم، جاداد، برای مثال در تصور ذات او را گنج کو/ تا درآید در تصور مثل او (مولوی - ۴۰)، ای تن من و ای رگ من پر ز تو/ توبه را گنجا کجا باشد درو (مولوی - ۸۸۳)، توانایی، استعداد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گند
تصویر گند
بوی بد، بوی ناراحت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاژ
تصویر گاژ
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، دوبین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گند
تصویر گند
سپاه، لشکر
تخم، خایه، بیضه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنگ
تصویر گنگ
مرد قوی جثه
قوز، برآمدگی در چیزی، خمیده، منحنی، کوژ، گوژ، کوز، غوز، محدّب
جزیره، قطعه زمینی در وسط دریا که از هر طرف، آب آن را احاطه کرده باشد، آبخوست، جز، آبخست، اداک، آبخو، آدک، آداک برای مثال همان گه سپاه اندر آمد به جنگ / سپه همچو دریا و دریا چو گنگ (عنصری - ۳۵۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوژ
تصویر گوژ
قوز، برآمدگی در چیزی، خمیده، منحنی، کوژ، کوز، غوز، محدّب، گنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنا
تصویر گنا
گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه
تصویر گنه
مخفف گناه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی اسپاهو کلان آهوی فریکایی که دمی چون دم اسپ دارد از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوژ
تصویر گوژ
خمیده، کج، دو تا، کمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گند
تصویر گند
بوی بد بیضه، غده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنگ
تصویر گنگ
شخصی که به ایماء و اشاره حرف زند نه بزبان، لال
فرهنگ لغت هوشیار
استعداد، توانائی دفینه که پادشاهان نهند، زر و گوهری باشد که در زیر زمین دفن کنند، دفینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاژ
تصویر گاژ
گاه: هیچگاز هیچگاه هیچوقت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنگ
تصویر گنگ
((گَ))
خمیده، کج، کوژ (مادرزاد و غیره)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنج
تصویر گنج
((گَ))
خزانه زر و سیم، جواهری که در جایی پنهان باشد، ثروت بسیار، انبار، مخزن، باد آورده گنجی که بی زحمت و رنج به دست آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنج
تصویر گنج
((گُ))
گنجایش، ظرفیت، گنجا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنج
تصویر گنج
خر دم بریده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گند
تصویر گند
((گَ))
بوی بد، عفونت، کثافت، آلودگی، چیزی بالا آمدن (درآمدن)، فساد آن آشکار شدن، چیزی را بالا آوردن، کاری را بسیار بد انجام دادن، رسوا شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گند
تصویر گند
((قالی بافی))
کله، گره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گند
تصویر گند
((گُ))
خایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنگ
تصویر گنگ
لوله سفالی که برای عبور آب در زیر زمین کار می گذاشتند
فرهنگ فارسی معین
بادی است که گویند به سبب سودا در بدن مردم به هم می رسد و بن موها می خارد و تا موی را نکنند خارش برطرف نمی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنگ
تصویر گنگ
نیکو، خوب، زیبا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنگ
تصویر گنگ
((گُ))
لال، بی زبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنگ
تصویر گنگ
جزیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنه
تصویر گنه
((گُ نَ))
مخفف گناه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوژ
تصویر گوژ
زنبور (عسل)، نحل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوژ
تصویر گوژ
خمیده، منحنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاژ
تصویر گاژ
جا، مکان، مقام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوژ
تصویر گوژ
قوز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گنگ
تصویر گنگ
ابکم، عجم
فرهنگ واژه فارسی سره