کسی که اصلاً نتواند حرف بزند، بی زبان کنایه از مبهم، نامفهوم لولۀ سفالی که برای عبور آب در زیر زمین کار میگذاشتند، تنبوشه، موریکسی که اصلاً نتواند حرف بزند، بی زبان کنایه از مبهم، نامفهوم لولۀ سفالی که برای عبور آب در زیر زمین کار میگذاشتند، تَنبوشِه، موری