زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد سگیل، وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
زِگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد سِگیل، وِردان، واروک، واژو، بالو، تاشکِل، آزَخ، زَخ، زوخ، آژَخ، ژَخ، ثُؤلول
تودری، گیاهی بیابانی و شبیه گیاه خردل با برگ های باریک و کرک دار و گل های زرد و خوشه ای و دانه های ریز و قهوه ای رنگ و لعاب دار، خیس کرده یا دم کردۀ آن را برای تسکین سینه درد و دفع سرفه می خورند و برای صاف کردن سینه و رفع گرفتگی صدا نافع است قدومه، مادردخت، اوسیمون، جنفج
تودَری، گیاهی بیابانی و شبیه گیاه خردل با برگ های باریک و کرک دار و گل های زرد و خوشه ای و دانه های ریز و قهوه ای رنگ و لعاب دار، خیس کرده یا دم کردۀ آن را برای تسکین سینه درد و دفع سرفه می خورند و برای صاف کردن سینه و رفع گرفتگی صدا نافع است قُدومه، مادَردُخت، اوسیمون، جَنفَج
کلان سر گردیدن. (منتهی الارب). بزرگ سر گردیدن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). کلان سر گردیدن شتر. (آنندراج) ، نرم و سست رفتن است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
کلان سر گردیدن. (منتهی الارب). بزرگ سر گردیدن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). کلان سر گردیدن شتر. (آنندراج) ، نرم و سست رفتن است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
به معنی مندل که عود خام است. (منتهی الارب). مندل و عود خام. (ناظم الاطباء). عود خام. (الفاظالادویه). رجوع به مندل شود، دایرۀ عزایم خوانان باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). دایرۀ عزیمت خوانان و مقدار شش گز در شش گز. رجوع به مندل شود، مطلق دایره را نیز گویند. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج)
به معنی مندل که عود خام است. (منتهی الارب). مندل و عود خام. (ناظم الاطباء). عود خام. (الفاظالادویه). رجوع به مندل شود، دایرۀ عزایم خوانان باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). دایرۀ عزیمت خوانان و مقدار شش گز در شش گز. رجوع به مندل شود، مطلق دایره را نیز گویند. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج)
دهی است از دهستان جلگه افشاردوم بخش اسدآباد شهرستان همدان که در 24هزارگزی جنوب باختری قصبۀ اسدآباد و 7هزارگزی باختر راه شوسۀ اسدآباد به کنگاور واقع شده است. موقعیت آن کوهستانی و هوایش سرد و سکنه اش 320 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم و گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان جلگه افشاردوم بخش اسدآباد شهرستان همدان که در 24هزارگزی جنوب باختری قصبۀ اسدآباد و 7هزارگزی باختر راه شوسۀ اسدآباد به کنگاور واقع شده است. موقعیت آن کوهستانی و هوایش سرد و سکنه اش 320 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم و گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
گرهی باشد سخت، و آن از بدن آدمی برمی آید، و عربان ثؤلول می گویند و فارسیان اژخ. (برهان) (آنندراج). آزخ. آژخ. زخ. ژخ. بالو. وارو. پالو. زگیل. سگیل. گوک: ثؤلول را به شهر من (یعنی گرگان) گندمه گویند و اندربعضی شهرهای خراسان ازخ گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اگر اندر مرهمها کنند (بان را) آماسهای سخت و گندمه را نافع بود... و کلف و گندمه را زود ببرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، یک قسم دانه ای عاری از پوست. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس). گندم خردکرده که در شوربا و هریسه کنند. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 306) در اصطلاح علمی، میوه هایی است که پوستۀ درونی آن بر روی دانه چسبیده و پوستۀ خارجی نیز نازک است مانند گندم و جو. گاهی اطراف آن پرده ای دارد مانند نارون و گاهی دو گندمۀ بالدار به هم چسبیده اند مانند افرا. این نوع میوه ها را جزو میوه های ناشکوفا به حساب می آورند، زیرا که خودشان باز نمی شوند. (از گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 187 و 188)
گرهی باشد سخت، و آن از بدن آدمی برمی آید، و عربان ثؤلول می گویند و فارسیان اژخ. (برهان) (آنندراج). آزخ. آژخ. زخ. ژخ. بالو. وارو. پالو. زگیل. سگیل. گوک: ثؤلول را به شهر من (یعنی گرگان) گندمه گویند و اندربعضی شهرهای خراسان ازخ گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اگر اندر مرهمها کنند (بان را) آماسهای سخت و گندمه را نافع بود... و کلف و گندمه را زود ببرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، یک قسم دانه ای عاری از پوست. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس). گندم خردکرده که در شوربا و هریسه کنند. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 306) در اصطلاح علمی، میوه هایی است که پوستۀ درونی آن بر روی دانه چسبیده و پوستۀ خارجی نیز نازک است مانند گندم و جو. گاهی اطراف آن پرده ای دارد مانند نارون و گاهی دو گندمۀ بالدار به هم چسبیده اند مانند افرا. این نوع میوه ها را جزو میوه های ناشکوفا به حساب می آورند، زیرا که خودشان باز نمی شوند. (از گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 187 و 188)
دوایی است که آن را تودری خوانند و در کرمان مادردخت گویند و تخم آن را بعربی بذرالهوه خوانند. (برهان) (آنندراج). اشجاره. تودری. (یادداشت مؤلف). و رجوع به اختیارات بدیعی شود
دوایی است که آن را تودری خوانند و در کرمان مادردخت گویند و تخم آن را بعربی بذرالهوه خوانند. (برهان) (آنندراج). اشجاره. تودری. (یادداشت مؤلف). و رجوع به اختیارات بدیعی شود
چیزی گره شده و یک جا جمعگشته. (برهان) (آنندراج). گندله و هر چیز گره شده و یک جا جمعگشته. (ناظم الاطباء). امروز با گاف پارسی ’گندله’ گویند. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گندله شود
چیزی گره شده و یک جا جمعگشته. (برهان) (آنندراج). گندله و هر چیز گره شده و یک جا جمعگشته. (ناظم الاطباء). امروز با گاف پارسی ’گُندُلُه’ گویند. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گندله شود
گرهی است سخت که از عضوی از اعضای آدمی بر آید آژخ ازخ ثولول زگیل: ثولول را به شهر من (گرگان) گندمه گویند و اندر بعضی شهر های خراسان ازخ گویند، گندم خرد کرده که در شوربا و هریسه کنند، میوه ای که پوسته درونی آن بر روی دانه چسبیده و پوسته خارجی نیز نازک است مانند گندم و جو
گرهی است سخت که از عضوی از اعضای آدمی بر آید آژخ ازخ ثولول زگیل: ثولول را به شهر من (گرگان) گندمه گویند و اندر بعضی شهر های خراسان ازخ گویند، گندم خرد کرده که در شوربا و هریسه کنند، میوه ای که پوسته درونی آن بر روی دانه چسبیده و پوسته خارجی نیز نازک است مانند گندم و جو