جدول جو
جدول جو

معنی گلیز - جستجوی لغت در جدول جو

گلیز
آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج شود، آب دهان، بزاق
تصویری از گلیز
تصویر گلیز
فرهنگ فارسی عمید
گلیز
(گِ)
در مازندرانی گلز (آب لزج دهن گاو) (فرهنگ نظام). کردی غلز (بزاق). (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). آبی و لعابی را گویند که از دهن انسان و حیوان برآید. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی) :
غرق گشته تا بگردن در گلیز.
سراج الدین راجی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گلیز
((گِ))
آب دهان، آب لزجی که از دهان انسان یا حیوان بیرون می ریزد
تصویری از گلیز
تصویر گلیز
فرهنگ فارسی معین
گلیز
عدسک آبی، نوعی علف هرز
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلین
تصویر گلین
(دخترانه)
(با ضمه) منسوب به گل، به رنگ گل، (با فتحه) عروس در زبان ترکی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلریز
تصویر گلریز
(دخترانه)
ریزنده گل، دارای نقش گل، گل ریختن بر جایی یا بر سر و پای کسی، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلبیز
تصویر گلبیز
(دخترانه)
گل افشان، گل افشان، گلریز، خوشبو، معطر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گمیز
تصویر گمیز
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، ادرار، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، شاشه
گمیز کردن: شاشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوز
تصویر گلوز
فندق، درختی از خانوادۀ پیاله داران با برگ های پهن و دندانه دار و گل های خوشه ای با میوه ای گرد کوچک قهوه ای رنگ و حاوی روغن که به عنوان آجیل مصرف می شود، پندک، بندق، گلوژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیز
تصویر کلیز
زنبور، حشرۀ کوچکی از راستۀ نازک بالان، چهار بال نازک و نیش زهرآلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلین
تصویر گلین
گلی، چیزی که از گل ساخته شده باشد، گل آلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلیز
تصویر آلیز
جست و خیز چهارپایان، جفته، جفتک، جفته و لگد
آلیز زدن: جست و خیز کردن، جفته و لگد انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلریز
تصویر گلریز
گوشه ای در دستگاه شور، گل ریزنده، گل افشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریز
تصویر گریز
گریختن، فرار، گریختن از برابر کسی یا چیزی
گریز زدن: کنایه از هنگام سخن گفتن یا نوشتن از مطلبی به مطلب دیگر پرداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلیم
تصویر گلیم
نوعی فرش که با نخ پنبه ای یا پشمی، بر روی دار و معمولاً طرح آن اشکال هندسی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلین
تصویر گلین
گلی، به رنگ گل سرخ، گل فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الیز
تصویر الیز
جفته، جفتک، لگد، جست و خیز چهارپایان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلیزه
تصویر گلیزه
کوزه، ظرف سفالی دسته دار یا بی دسته، کوچک تر از خم برای آب یا چیز دیگر، برای مثال چو کرد او گلیزه پر از آب جوی / به آب گلیزه فروشست روی (منطقی - شاعران بی دیوان - ۲۰۴)
فرهنگ فارسی عمید
سبو بود. (فرهنگ اسدی) :
چو کرد او گلیزه پر از آب جوی
به آب گلیزه فروشست روی.
منطقی
لغت نامه دهخدا
تصویری از جلیز
تصویر جلیز
کمند مقود، مفسد غماز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوز
تصویر گلوز
فندق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیلز
تصویر گیلز
کاغذ سیگارت که بوسیله ماشین پیچیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گمیز
تصویر گمیز
پیشاب، ادرار، بول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنیز
تصویر گنیز
پرخور و شکم پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلیم
تصویر گلیم
پوششی معروف که از موی بز و گوسفند بافند
فرهنگ لغت هوشیار
عروس. توضیح در نام زنان بکار رود: گلین آغا گلین باجی گلین خانم. منسوب به گل ساخته از گل: بسی خاک بنشسته بر فرق او نهاده بسر بر گلین افسری. (منوچهری) منسوب به گل برنگ گل سرخ: با دوست به گرما به درم خلوت کرد وان روی گلینش گل حمام آلود. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلریز
تصویر گلریز
پارچه ای که گلهای سرخ در آن بافند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلیز
تصویر غلیز
لعاب دهان بچه، لعاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریز
تصویر گریز
گریختن، فرار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
زنبور. (آن میوه که در حلاوتش نیست بدل یارب نرسد بهیچ نوعیش خلل)، (هر دانه از آن تخم کلیز عسل است یک دانه از آن شود کدو های عسل)، (بنقل جهانگیری در وصف خربزه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلیز
تصویر آلیز
جفتک جفته لگد پرانیدن ستور با دو پای از عقب، جست جستن، رم رمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلیزه
تصویر گلیزه
سبو: چو کرد او گلیزه پر از آب جوی باب گلیزه فروشست روی. (منطقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلیز
تصویر بلیز
سفره بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الیز
تصویر الیز
جفتک زدن چهارپا، جفتک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گریز
تصویر گریز
اجتناب، فرار
فرهنگ واژه فارسی سره