معنی گلیزه گلیزه کوزه، ظرف سفالی دسته دار یا بی دسته، کوچک تر از خم برای آب یا چیز دیگر، برای مثال چو کرد او گلیزه پر از آب جوی / به آب گلیزه فروشست روی (منطقی - شاعران بی دیوان - ۲۰۴) تصویر گلیزه فرهنگ فارسی عمید
گلیزه گلیزه سبو بود. (فرهنگ اسدی) : چو کرد او گلیزه پر از آب جوی به آب گلیزه فروشست روی. منطقی لغت نامه دهخدا
کلیزه کلیزه گلیزه، کوزه، ظرف سفالی دسته دار یا بی دسته، کوچک تر از خم برای آب یا چیز دیگر فرهنگ فارسی عمید
گلینه گلینه منسوب به گل چیزی که از گل ساخته باشند: از آنجا برفت بدر سرای دیگر شد گفت: ما مردمانیم پیشه ما گلینه کردن است و سفال بسیار بکرده ایم فرهنگ لغت هوشیار