جدول جو
جدول جو

معنی گلگونی - جستجوی لغت در جدول جو

گلگونی
(گُ لَ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در 47000 گزی جنوب خاور فهلیان و 25000 گزی راه شوسۀ کازرون به فهلیان. هوای آن معتدل و دارای 185 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالیبافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلگون
تصویر گلگون
(دخترانه)
به رنگ گل سرخ، سرخ، نام اسب گودرز، پهلوان ایرانی، نام اسب لهراسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلپونه
تصویر گلپونه
(دخترانه)
گلهای کوچک معطر به رنگ صورتی یا بنفش، پونه جوان و تازه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلگونه
تصویر گلگونه
(دخترانه)
گلگون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلگونه
تصویر گلگونه
مانند گل، به رنگ گل، گونه یا رخسارۀ سرخ
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلچینی
تصویر گلچینی
چیدن گل، عمل گلچین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همگونی
تصویر همگونی
شبیه بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلگون
تصویر گلگون
سرخ رنگ، به رنگ گل سرخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرگانی
تصویر گرگانی
از مردم گرگان مثلاً فخرالدین اسعد گرگانی، لامعی گرگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلغونه
تصویر گلغونه
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلگونه
تصویر آلگونه
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلزونی
تصویر حلزونی
به شکل صدف حلزون، مارپیچی
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
آلغونه. سرخی که زنان درروی مالند زینت را. سرخه. غازه. سرخاب:
آن بناگوش کز صفا گوئی
برکشیده ست آلگونه بسیم.
شهید
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
منسوب به حلزون، خط یا شکل شبیه بحلزون. مارپیچی. (فرهنگ فارسی معین) ، پیچاپیچ. پیچ پیچ مانندصدف و خانه حلزون. بشکل حلزون. مارپیچ. مارپیچی
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه ارداک شهرستان مشهد واقع در 24هزارگزی شمال باختری مشهد و 3هزارگزی شمال راه شوسۀ عمومی مشهد به قوچان. هوای آن معتدل و دارای 37 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است. شغل اهالی زراعت و مالداری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
گل فارسی: گل را انواع بسیار است، سرخ و سفید و سرخی که به سفیدی گراید و آن آن است که او را گلگون گویند و در عراق آنرا گل فارسی گویند. (فلاحت نامه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آلگونه
تصویر آلگونه
سرخیی که زنان در روی مالند برای زینت آلغونه سرخی غازه سرخاب
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به گلدان، (قالی بافی) از طرحهای قرار دادی هنر های تزیینی ایران که در آن معمولا در وسط نقش گلدانی را می کشند و گلها بدون آنکه از گلدان سر بیرون آورند. تمام حول و حوش گلدان را پر می کنند. این طرح امروزه تقریبا متروک شده است. طرح گلدانی از قرن دوازدهم هجری بسادگی و خشونت گراییده و تا حد زیادی جزئیات تزیینی خود را از دست داده است
فرهنگ لغت هوشیار
گلگون، گونه سرخ رخسار گلگون، سرخاب که زنان بر چهره خود مالند آلگونه ظلغونه: چو دست قضا زشت رویت سرشت میالای گلگونه بر روی زشت. (سعدی) یا گلگونه ادیم آدم. محمد رسول الله ص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل زنی
تصویر گل زنی
نقش گل را بر پارچه انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلاگونه
تصویر گلاگونه
ماده ای سرخ رنگ که زنان بر چهره مانلد سرخاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلچینی
تصویر گلچینی
انتخاب برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
عمل گل دوختن دوختن گل روی پارچه های رنگین. توضیح در ایران چند قسم گلدوزی معمول است: در رشت گلدوزی زری ماهوت سیاه یا ملون اعم از آنکه گلها رنگارنگ یا یک رنگ و طلایی باشد رایج است و آنرا سوزنی نامند و بسیار شایان تمجید است. گلدوزی دیگری که مشهور به خاتمی است و سابقا معمول بود عبارتست از مقداری قطعات و پارچه های رنگارنگ باشکال مختلف که با مهارت نزدیک یکدیگر دوخته شده و شباهت کامل بشالهای کشمیر دارد و بخیه دوزیها را با گلدوزی ابریشمین رنگارنگ می پوشانیدند و یک قطعه پنج ذرعی آنرا بقیمت گزافی می فروختند. در اصفهان انواع گلدوزی و نقره دوزی و گلابتون دوزی و اقسام پارچه ها برای روی میز و توی سینی که بخارج هم صادر میشود می بافند. سابقا یکی از معروفترین صنعتهای ایران بافتن پارچه های زری بود که با ابریشم و نخهای نازک طلا و نقره پارچه را تهیه میکردند. این زری ها با بهترین پارچه های اروپایی برابری میکرد
فرهنگ لغت هوشیار
غازه گلگونه: همچو موی عاریت اصلی ندارم از حیات همچو گلغونه بقایی هم ندارد گوهرم. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرگانی
تصویر گرگانی
منسوب به گرگان. از مردم گرگان اهل گرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلگون
تصویر گلگون
سرخرنگ، برنگ گل سرخ، با آب و رنگ، زیبا، قشنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلزونی
تصویر حلزونی
مارپیچی، پیچاپیچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلفونی
تصویر تلفونی
منسوب به تلفن: پیغام تلفونی، بوسیله تلفون: (تلفنی خبر داد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلگون
تصویر گلگون
سرخ رنگ، به رنگ گل سرخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلگونه
تصویر آلگونه
((نِ))
سرخاب، گلگونه، ماده سرخ رنگی که زنان به گونه خود مالند، آلغونه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلدوزی
تصویر گلدوزی
دوختن گل روی پارچه های رنگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلگونه
تصویر گلگونه
((~. نِ))
گلگون، سرخابی که زنان به گونه های خود مالند، شراب قرمز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دگرگونی
تصویر دگرگونی
تبدیل، تغییر، تحول، تغییرات
فرهنگ واژه فارسی سره
سرخ، گلرنگ، گل فام، گلی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آلگونه، روژ، سرخاب، غازه
فرهنگ واژه مترادف متضاد