- گلونده
- گلوبند، هر چیز که بطریق تحفه و هدیه بکسی فرستند مرسله، گلوبند مانندی از گردو و انجیر که آنرا بهدیه فرستند
معنی گلونده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرونده
پرخور، شکم پرست، بسیار خوار
پرونده، بستۀ قماش، صره، کیسۀ پول
خیار بزرگ و باریک و دراز شنگ: (میل کلونده که دارد که مبارک بادش بخت فیروز که افتاد ز غیبش بکنار) (بسحاق اطعمه)
آنکه بدینی و مذهبی گرود مومن معتقد، جمع گروندگان ای گروندگان، بترسید از خدای و بنگرید که هر کس که پیش خود فرستید مر فردا را
کسی که تابع حلق و شکم خود باشد بسیارخوار شکمخواره
پنبه برزده که به جهت رشتن گلوله کرده باشند: در میانشان نجیب منده من همچو در بند خار گلغنده. (سوزنی در هجو نجیب منده)، سست کاهل
پنبه برزده که به جهت رشتن گلوله کرده باشند: در میانشان نجیب منده من همچو در بند خار گلغنده. (سوزنی در هجو نجیب منده)، سست کاهل
ایمان آورنده
آنچه به رسم تحفه و هدیه به جایی بفرستند، چیزهای خوردنی از قبیل انجیر و مغز گردو و امثال آن ها که به نخ کشیده باشند، برای مثال خواجۀ ما ز بهر گنده پسر / کرد از خایۀ شتر گلوند (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۴)
مرسله را گویند، یعنی هر چیز که بطریق تحفه و هدیه بجائی فرستند
زن بدکاره روسپی
جوال حبوب و غله
((گَ وَ))
فرهنگ فارسی معین
گلوبند، هر چیز که به طریق تحفه و هدیه به کسی فرستند، مرسله، گلوبند مانندی از گردو و انجیر که آن را به هدیه فرستند
صدور، صادر شدن
جامه دان، بقچه، بسته
آنکه در حلق فرو کند غذا را
آنکه علف و غله را درو کند درو کننده
مخاطب
فشار داده شده عصاره گرفته
خداوند صاحب
فرو کرده (سوزن خار و مانند آن در چیزی)
نو رس (میوه) نو باوه نو بر
پارچه ای که قماش یا چیز دیگر در آن پیچند، یا نوشته ها و اسناد را، جمع آوری و هر کدام را به یک موضوع داخل پوشه گذارند
آنکه پلکد
پرونده بقچه رزمه
مستمع، سامع، کسی که گوش میدهد
بر هم زننده آمیزنده، لرزنده
عبور کننده، ناپایدار
آمیخته شونده، لرزنده