جدول جو
جدول جو

معنی کلونده

کلونده((کَ وَ دَ یا دِ))
کلوند، خیار بزرگ و باریک و دراز، شنگ
تصویری از کلونده
تصویر کلونده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کلونده

کلونده

کلونده
خیار بزرگ و باریک و دراز شنگ: (میل کلونده که دارد که مبارک بادش بخت فیروز که افتاد ز غیبش بکنار) (بسحاق اطعمه)
کلونده
فرهنگ لغت هوشیار

کلونده

کلونده
مطلق خیاررا گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به کلوند شود، نوعی از خیار هم هست که آن کوچک و باریک می باشد و آن را به هندی ککری خوانند و بعضی گویند کلونده خیار بزرگی است که آن را به جهت تخم نگاه دارند. (برهان) (آنندراج). خیار بزرگ و باریک و دراز. شنگ. (فرهنگ فارسی معین) :
میل کلونده که دارد که مبارک بادش
بخت فیروز که افتاد زغیبش به کنار.
بسحاق اطعمه.
داروغه هندوانه و سرده خیار سبز
کلونده شدمحصل و بدران گزیر گشت.
بسحاق اطعمه.
، خربزۀ نارسیده را هم می گویند که کالک باشد. (برهان) (آنندراج). کالک و خربزۀ نارس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کاونده

کاونده
تفحص کننده تجسس کننده، کننده حفار، بحث کننده، ستیزه کننده
کاونده
فرهنگ لغت هوشیار

گلونده

گلونده
گلوبند، هر چیز که بطریق تحفه و هدیه بکسی فرستند مرسله، گلوبند مانندی از گردو و انجیر که آنرا بهدیه فرستند
فرهنگ لغت هوشیار