گلاب گیرنده. گلاب کش: گل گفت به از لقای من رویی نیست چندین ستم گلابگر باری چیست بلبل به زبان حال با او گفتا یک روز که خندید که سالی نگریست. خیام. و رجوع به گلابگیر شود
گلاب گیرنده. گلاب کش: گل گفت به از لقای من رویی نیست چندین ستم گلابگر باری چیست بلبل به زبان حال با او گفتا یک روز که خندید که سالی نگریست. خیام. و رجوع به گلابگیر شود
شهری است از اسکاتلند قلمروهای لانارک و رنفرو که در کنار کلاید واقع است و دارای 1084000 تن سکنه است. دانشگاه آن مشهور و بندری است با فعالیت و شهری است کاملاً تجارتی و صنعتی. اکوس، دارای وضع و موقعیت مواد نفتی است و آهن در آنجا پیدا میشود. محل ساختن کشتیها و وسایل ماشینی و کتان بافی است
شهری است از اسکاتلند قلمروهای لانارک و رنفرو که در کنار کلاید واقع است و دارای 1084000 تن سکنه است. دانشگاه آن مشهور و بندری است با فعالیت و شهری است کاملاً تجارتی و صنعتی. اکوس، دارای وضع و موقعیت مواد نفتی است و آهن در آنجا پیدا میشود. محل ساختن کشتیها و وسایل ماشینی و کتان بافی است
شهر بزرگی است (به هندوستان) با بازارها و بازرگانان و خواسته ها، پادشائی از آن رای قندج است. و درمهای ایشان گوناگون است که داد و ستدشان بر اوست چون باراده و ناخوار و شبانی و کبهمره و کیموان و کوده و هریکی را وزنی دیگر است. و اندر او بتخانه های بسیار است و دانشمندان ایشان بر نهی اند و شکر و پانیذ و انگبین و جوز هندی و گاو و گوسپند و اشتر سخت بسیار است. (حدود العالم)
شهر بزرگی است (به هندوستان) با بازارها و بازرگانان و خواسته ها، پادشائی از آن رای قندج است. و درمهای ایشان گوناگون است که داد و ستدشان بر اوست چون باراده و ناخوار و شبانی و کبهمره و کیموان و کوده و هریکی را وزنی دیگر است. و اندر او بتخانه های بسیار است و دانشمندان ایشان بر نهی اند و شکر و پانیذ و انگبین و جوز هندی و گاو و گوسپند و اشتر سخت بسیار است. (حدود العالم)
کنایه از تکۀ ابر. قطعۀ ابر. (آنندراج) (بهار عجم) (غیاث) : چرا خرقه پوشی نزیبد به شاه گل ابر زیباست بر دور ماه. ملاطغرا (از آنندراج). در شفق هر گل ابر آینه خورشید است روی پوشیده و صد جای نمایان شده ست. میرزا طاهر وحید (از آنندراج). قدح کج کرده اشکی زآن بت پنهان شکن دارم گل ابری به مژگان یادگاری زآن چمن دارم. حکیم صاحب (از آنندراج). تازه میگردد ز چشم اشکباری جان ما مجلس ما را گل ابری گلستان میکند. صائب (از آنندراج)
کنایه از تکۀ ابر. قطعۀ ابر. (آنندراج) (بهار عجم) (غیاث) : چرا خرقه پوشی نزیبد به شاه گل ابر زیباست بر دور ماه. ملاطغرا (از آنندراج). در شفق هر گل ابر آینه خورشید است روی پوشیده و صد جای نمایان شده ست. میرزا طاهر وحید (از آنندراج). قدح کج کرده اشکی زآن بت پنهان شکن دارم گل ابری به مژگان یادگاری زآن چمن دارم. حکیم صاحب (از آنندراج). تازه میگردد ز چشم اشکباری جان ما مجلس ما را گل ابری گلستان میکند. صائب (از آنندراج)
گلاب گیرنده. آنکه گلاب تهیه کند: و مثال برآمدن و باز فرودآمدن این بخارها و رطوبت ها همچون کارگاه گلابگیران است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به گلابگر شود
گلاب گیرنده. آنکه گلاب تهیه کند: و مثال برآمدن و باز فرودآمدن این بخارها و رطوبت ها همچون کارگاه گلابگیران است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به گلابگر شود
گلاب پاش. گلابدان: گل را چه گرد خیزد از ده گلابزن مه را چه ورغ بندد از صد چراغدان. ؟ (ازکلیله و دمنه). در قهقهه ز گریۀ دل چون گلابزن وز خرمی ز سوز جگر همچو مجمرم. سیدحسن غزنوی. هین ! که گذشت وقت گل سوی چمن نگاه کن راح نسیم صبح بین ابر گلابزن نگر. عطار (دیوان ص 306). و رجوع به گلابدان و گلاب پاش شود
گلاب پاش. گلابدان: گل را چه گرد خیزد از ده گلابزن مه را چه ورغ بندد از صد چراغدان. ؟ (ازکلیله و دمنه). در قهقهه ز گریۀ دل چون گلابزن وز خرمی ز سوز جگر همچو مجمرم. سیدحسن غزنوی. هین ! که گذشت وقت گل سوی چمن نگاه کن راح نسیم صبح بین ابر گلابزن نگر. عطار (دیوان ص 306). و رجوع به گلابدان و گلاب پاش شود
آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد. آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد
آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد. آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد