معنی گلاب گیر
- گلاب گیر
- کسی که پیشه اش گرفتن گلاب از گل می باشد
واژههای مرتبط با گلاب گیر
گلاب گیر
- گلاب گیر
- آنکه گلاب استخراج کند کسی که گلاب تهیه کند: و مثال بر آمدن و باز فرود آمدن این بخار ها و رطوبتها همچون کارگاه گلابگیران است
گلاب گیر
- گلاب گیر
- گلاب گیرنده. آنکه گلاب تهیه کند: و مثال برآمدن و باز فرودآمدن این بخارها و رطوبت ها همچون کارگاه گلابگیران است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به گلابگر شود
گلاب گیری
- گلاب گیری
- عمل و شغل گلاب گیر
گلاب گیری
- گلاب گیری
- عمل گلاب گرفتن. رجوع به گلاب کشیدن و گلاب گرفتن شود
لگام گیر
- لگام گیر
- ملجم
سیلاب گیر
- سیلاب گیر
- زمین گود و پست که سیلاب در آن جمع شود، سیل گیر،
برای مِثال ما از شراب لعل به همت گذشته ایم / سیلاب گیر نیست زمین بلند ما (صائب - لغت نامه - سیلاب گیر)
علاج گیر
- علاج گیر
- پزشک، افسونگر پزشک طبیب، افسونگر معزم
قالب گیر
- قالب گیر
- یتک گیر کرپ گیر آنکه قالب چیزی را بردارد قالب ساز
گران گیر
- گران گیر
- سختگیر دیر گیر، آنکه در امور صبر و ثبات ورزد
