شتابگرد شتابگرد با شتاب گردنده. گردنده بشتاب. معجل: گردنده فلک شتابگرد است هر دم ورقیش در نورد است. نظامی لغت نامه دهخدا
شتابان شتابان شتابنده آن که با شتاب و سرعت حرکت کند یا کاری انجام دهد، بعجله بشتاب: شتابان به سوی شهر حرکت کرد فرهنگ لغت هوشیار
شنا گر شنا گر کسی که در آب شنا کند آبورز آشناور سباح جمع شناگران. یا شناگران. راسته ای از جانوران پستاندار گرفته اند و ساختمان بدن آنها با که با زندگی دریایی خو زندگی در آب سازش یافته است قطاسها آب بازان فرهنگ لغت هوشیار