بسان گشنیز. بمانند گشنیز، ورقی از اوراق بازی که خالهای آن بشکل برگ گشنیز است. ورق قمار که بر آن صورت گشنیز نقش است: تک خال گشنیزی. دو لوی گشنیزی. ده لوی گشنیزی
بسان گشنیز. بمانند گشنیز، ورقی از اوراق بازی که خالهای آن بشکل برگ گشنیز است. ورق قمار که بر آن صورت گشنیز نقش است: تک خال گشنیزی. دو لوی گشنیزی. ده لوی گشنیزی
دهی از دهستان کیار، بخش بروجن شهرستان شهرکرد. 1214 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غله و برنج و حبوب و انگور و زردآلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان کیار، بخش بروجن شهرستان شهرکرد. 1214 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غله و برنج و حبوب و انگور و زردآلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
سمعانی گوید: او مظفر بن احمد بن محمد بن حسین شیانی، مکنی به ابوعاصم است. من وی رادر خوارزم دیدم و از او چیز اندکی نوشتم. ولادت او در شوال سال 499 هجری قمری بود. (انساب ورق 408 الف)
سمعانی گوید: او مظفر بن احمد بن محمد بن حسین شیانی، مکنی به ابوعاصم است. من وی رادر خوارزم دیدم و از او چیز اندکی نوشتم. ولادت او در شوال سال 499 هجری قمری بود. (انساب ورق 408 الف)
بشنیزه است که آنرا بوی مادران گویند. (برهان) (فرهنگ نظام). بومادران. (ناظم الاطباء). گیاهی است که در تداوی بکار برند و آنرا بوی مادران و بوماران گویند. (از مؤید الفضلاء). گیاهی است که آنرا بومادران گویند و برنجاسب نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) (از سروری). علفی است برای دوا استعمال میشود و آنرا بوی مادران گویند و در عربی برنجاسب وبرنجاسف گویند. (از شعوری ج 1 ورق 166 و 196). گیاهی است که در تداوی بکار برند. (شرفنامۀ منیری). گیاهی باشد که در دوا بکار برند و او را بومادران و برنجاسب نیز گویند. (جهانگیری). و رجوع به بشنیزه شود
بشنیزه است که آنرا بوی مادران گویند. (برهان) (فرهنگ نظام). بومادران. (ناظم الاطباء). گیاهی است که در تداوی بکار برند و آنرا بوی مادران و بوماران گویند. (از مؤید الفضلاء). گیاهی است که آنرا بومادران گویند و برنجاسب نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) (از سروری). علفی است برای دوا استعمال میشود و آنرا بوی مادران گویند و در عربی برنجاسب وبرنجاسف گویند. (از شعوری ج 1 ورق 166 و 196). گیاهی است که در تداوی بکار برند. (شرفنامۀ منیری). گیاهی باشد که در دوا بکار برند و او را بومادران و برنجاسب نیز گویند. (جهانگیری). و رجوع به بشنیزه شود
دهی است از دهستان لفور بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در 16هزارگزی جنوب باختری شیرگاه. هوای آن معتدل و دارای 750 تن سکنه است. آب آن از رود خانه ارز و محصول آن برنج، لبنیات و مختصر چای است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی است. راه آن مالرو است و در تابستان گله داران به ییلاقات گردنه سر و لرزنه میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان لفور بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در 16هزارگزی جنوب باختری شیرگاه. هوای آن معتدل و دارای 750 تن سکنه است. آب آن از رود خانه ارز و محصول آن برنج، لبنیات و مختصر چای است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی است. راه آن مالرو است و در تابستان گله داران به ییلاقات گردنه سر و لرزنه میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
آمیختن نر و ماده. (فرهنگستان). گشنیدن یا لقاح عبارت است از اتحاد و ترکیب دوگامت که از این عمل تشکیل سلول واحدی باسم تخم نتیجه میشود. (جانورشناسی عمومی تألیف فاطمی ص 26-40)
آمیختن نر و ماده. (فرهنگستان). گشنیدن یا لقاح عبارت است از اتحاد و ترکیب دوگامت که از این عمل تشکیل سلول واحدی باسم تخم نتیجه میشود. (جانورشناسی عمومی تألیف فاطمی ص 26-40)
انتسابی است به شونیز بغداد که مقبره ای مشهور و مدفن برخی از مشایخ طریقت می باشد، (از انساب سمعانی) منسوب است به شونیز که دانۀ سیاه معروفی است، (از انساب سمعانی)
انتسابی است به شونیز بغداد که مقبره ای مشهور و مدفن برخی از مشایخ طریقت می باشد، (از انساب سمعانی) منسوب است به شونیز که دانۀ سیاه معروفی است، (از انساب سمعانی)
ابتدای غورۀ انگور که به کوچکی به دانۀ انگور ماند و های آن برای نسبت است: زآن حصرم کاصل پادشاهی است گشنیزه سپهر گندنایی است. خاقانی (از آنندراج). رجوع به گشنیز شود
ابتدای غورۀ انگور که به کوچکی به دانۀ انگور ماند و های آن برای نسبت است: زآن حصرم کاصل پادشاهی است گشنیزه سپهر گندنایی است. خاقانی (از آنندراج). رجوع به گشنیز شود
دهی است از دهستان امیراندگان بخش خاش شهرستان زاهدان که در 70000 گزی جنوب خاش و 22000 گزی خاور شوسۀ ایرانشهر به خاش واقع شده است. هوای آن گرم مالاریایی و سکنه آن 200 تن است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات و برنج و خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان امیراندگان بخش خاش شهرستان زاهدان که در 70000 گزی جنوب خاش و 22000 گزی خاور شوسۀ ایرانشهر به خاش واقع شده است. هوای آن گرم مالاریایی و سکنه آن 200 تن است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات و برنج و خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
در پهلوی گشنیج = گشنیز کردی کشنیش و کشنش (کریاندر، فرانسوی، گشنیز گیاهی است از تیره چتریان که برگهای تازۀ آن خوراکی و دانه های وی تقریباً کروی و جوهر مخصوصی دارد که بسیار تند است. گشنیج. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رستنیس باشد که آنرا به عربی جلجلان گویند. (از برهان). اسم فارسی کزبره است. (تحفۀ حکیم مؤمن). نباتی است که تخم آنرا بمجاز گشنیز خوانند و درون آن تخم نیز از مغز تهی است. (آنندراج) (انجمن آرا). تخم معروف است ازمزیل و در عرف بفتح کاف عربی شهرت دارد. (غیاث). دانۀ کوچک مدوری است که از بوتۀ معطری تحصیل میشود. این بوته از چین آورده شده حالا بسیار متداول است و تخم آنرا در بهار کاشته و از برای معطر بودنش بسیار مستعمل است. (قاموس کتاب مقدس). یک نوع گیاهی از طایفۀ چتری که برگ آنرا در پرهیزانۀ بیماران داخل کنند. (ناظم الاطباء) : تقده یا تقده و جلجلان، دانۀگشنیز و کنجد. کسبره. (منتهی الارب) : این است پند حجت و این است مغز دین و آرایش سخنش چو گشنیز و کرویاست. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 82). از غایت جود و کرم و برّ ومروت ناخواسته بخشی به همه خلق همه چیز آن بخت ندارند که ناخواسته یابند چیز این دو سه تا شاعر بی مغز چو گشنیز. سوزنی (دیوان ص 439). از تف تیغ فتنه باد تهی دشمنت را دماغ چون گشنیز. انوری. گنده از زیره و گشنیز بسر میگردید نخود آب از عرق و مشک معطر میشد. بسحاق اطعمه (دیوان چ شیراز ص 56). - آش گشنیز، آشی که با گشنیز درست کنند. - گشنیزپلو، پلوی که گشنیز داخل آن کنند
در پهلوی گشنیج = گشنیز کردی کشنیش و کشنش (کریاندر، فَرانسَوی، گشنیز گیاهی است از تیره چتریان که برگهای تازۀ آن خوراکی و دانه های وی تقریباً کروی و جوهر مخصوصی دارد که بسیار تند است. گشنیج. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رستنیس باشد که آنرا به عربی جلجلان گویند. (از برهان). اسم فارسی کزبره است. (تحفۀ حکیم مؤمن). نباتی است که تخم آنرا بمجاز گشنیز خوانند و درون آن تخم نیز از مغز تهی است. (آنندراج) (انجمن آرا). تخم معروف است ازمزیل و در عرف بفتح کاف عربی شهرت دارد. (غیاث). دانۀ کوچک مدوری است که از بوتۀ معطری تحصیل میشود. این بوته از چین آورده شده حالا بسیار متداول است و تخم آنرا در بهار کاشته و از برای معطر بودنش بسیار مستعمل است. (قاموس کتاب مقدس). یک نوع گیاهی از طایفۀ چتری که برگ آنرا در پرهیزانۀ بیماران داخل کنند. (ناظم الاطباء) : تَقدَه یا تِقدِه و جُلجُلان، دانۀگشنیز و کنجد. کُسبَرَه. (منتهی الارب) : این است پند حجت و این است مغز دین و آرایش سخنش چو گشنیز و کرویاست. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 82). از غایت جود و کرم و برّ ومروت ناخواسته بخشی به همه خلق همه چیز آن بخت ندارند که ناخواسته یابند چیز این دو سه تا شاعر بی مغز چو گشنیز. سوزنی (دیوان ص 439). از تف تیغ فتنه باد تهی دشمنت را دماغ چون گشنیز. انوری. گنده از زیره و گشنیز بسر میگردید نخود آب از عرق و مشک معطر میشد. بسحاق اطعمه (دیوان چ شیراز ص 56). - آش گشنیز، آشی که با گشنیز درست کنند. - گشنیزپلو، پلوی که گشنیز داخل آن کنند
ابتدای غوره انگور که از کوچکی بدانه انگور ماند. یا گشنیزه حصرم. شراب انگوری: حرمت می را که می گشنیزدیگ عیشهاست. بر سر گشنیزه حصرم روان افشانده اند. (خاقانی)
ابتدای غوره انگور که از کوچکی بدانه انگور ماند. یا گشنیزه حصرم. شراب انگوری: حرمت می را که می گشنیزدیگ عیشهاست. بر سر گشنیزه حصرم روان افشانده اند. (خاقانی)
گیاهی است از تیره چتریان که علفی و یکساله است. برگهایش شبیه جعفری و بی کرک میباشد و در نواحی بحرالرومی و آسیا (از جمله ایران) می روید و چون جزو سبزیهای خوراکی است بدین منظور کشت میشود. گلهایش سفید مایل بصورتی و دارای آرایش چترهای مرکب در انتهای ساقه میباشد. ارتفاع این گیاه تقریبا به نیم متر میرسد. ساقه اش راست و شفاف و کم و بیش خط دارد و برگهایش متناوب و در قسمت انتهایی ساقه دارای بریدگیهای رشته یی بسیار ولی در قاعده ساقه تقریبا کامل و دارای بریدگیهای نوک تیز است. میوه اش دو فندقه و بیضوی شکل مایل برنگ زرد و دارای بوی نامطبوع شبیه بوی ساس است. میوه گشنیز که در تداول عامه بنام دانه یا تخم گشنیز نامیده میشود مقوی معده و محرک و بادشکن و معرق است کزبره کسبره جلجلان. یا آش گشنیز. آشی که در آن گشنیز کنند. یا گشنیز پلو. پلوی که در آن گشنیز کنند. یا گشنیز کوهی. تخم مخلصه، (بازی گنجفه ورق) ورقی که خالهای آن بشکل برگ گشنیز است
گیاهی است از تیره چتریان که علفی و یکساله است. برگهایش شبیه جعفری و بی کرک میباشد و در نواحی بحرالرومی و آسیا (از جمله ایران) می روید و چون جزو سبزیهای خوراکی است بدین منظور کشت میشود. گلهایش سفید مایل بصورتی و دارای آرایش چترهای مرکب در انتهای ساقه میباشد. ارتفاع این گیاه تقریبا به نیم متر میرسد. ساقه اش راست و شفاف و کم و بیش خط دارد و برگهایش متناوب و در قسمت انتهایی ساقه دارای بریدگیهای رشته یی بسیار ولی در قاعده ساقه تقریبا کامل و دارای بریدگیهای نوک تیز است. میوه اش دو فندقه و بیضوی شکل مایل برنگ زرد و دارای بوی نامطبوع شبیه بوی ساس است. میوه گشنیز که در تداول عامه بنام دانه یا تخم گشنیز نامیده میشود مقوی معده و محرک و بادشکن و معرق است کزبره کسبره جلجلان. یا آش گشنیز. آشی که در آن گشنیز کنند. یا گشنیز پلو. پلوی که در آن گشنیز کنند. یا گشنیز کوهی. تخم مخلصه، (بازی گنجفه ورق) ورقی که خالهای آن بشکل برگ گشنیز است
دیدن گشنیز در خواب غم و اندوه است و دانه آن در خواب چیزی نباشد. حضرت دانیال گشنیز از سبزی هائی است که خوب شناخته نشده و معبران نوشته اند غصه و ناراحتی است. برخی از معبران کهن نوشته اند گشنیز بیماری است و چنانچه در خواب ببینید که گشنیز می خورید بیمار می شوید که البته بیماری خود موجب غصه و ناراحتی است. منوچهر مطیعی تهرانی
دیدن گشنیز در خواب غم و اندوه است و دانه آن در خواب چیزی نباشد. حضرت دانیال گشنیز از سبزی هائی است که خوب شناخته نشده و معبران نوشته اند غصه و ناراحتی است. برخی از معبران کهن نوشته اند گشنیز بیماری است و چنانچه در خواب ببینید که گشنیز می خورید بیمار می شوید که البته بیماری خود موجب غصه و ناراحتی است. منوچهر مطیعی تهرانی