معنی منیزی
- منیزی
- دارویی طبی که برای رفع سوء هاضمه به کار می رود، تباشیر فرنگی
واژههای مرتبط با منیزی
منیزی
- منیزی
- فرانسوی تباشیر فرنگی طباشیر فرنگی یا منیزی کلسینه. طباشیر فرنگی مکلس
منیزی
- منیزی
- طباشیر فرنگی. تباشیر فرنگی. (یادداشت مرحوم دهخدا). فرمول آن اکسید منیزیوم است. حاجی منیزی که به عنوان دارو به کار می رود کربنات قلیایی منیزیم است. منیزی سیال محلولی از بی کربنات منیزیم است. (فرهنگ اصطلاحات علمی)
کنیزی
- کنیزی
- کنیز بودن: به کنیزی گرم قبول کند بکنم ناز بر مه و اختر
ممیزی
- ممیزی
- در تازی نیامده ویزیتاری وا رسی ارزیابی باز دید تمییز تشخیص، رسیدگی تحقیق وارسی بازدید (فره)، ارزیابی مالیاتی: (تعدیل و ممیزی بسیاری از ممالک ایران... (بزمان ناصر الدین شاه)) (الماثرو الاثار 130) یا اداره ممیزی اداره ای در وزارت دارایی (مالیه) که وظیفه آن تعیین مقدار مالیات اراضی و املاک است
منیزیم
- منیزیم
- فلزی است سبک با جلای نقره ای به سنگینی ویژه 47/1 و نقطه ذوب 156 درجه سانتی گراد، در هوا به آسانی جلای خود را از دست میدهد و کدر میشود، با نور سفید خیره کننده ای میسوزد و تبدیل به اکسید منیزیم میشود
مویزی
- مویزی
- منسوب به مویز، نوعی شراب که از مویز (زبیب) گیرند
ممیزی
- ممیزی
- وارسی، رسیدگی، ارزیابی مالیاتی
منیزیم
- منیزیم
- منیزیوم، فلزی است سبک و با جلای نقره ای که در هوا به آسانی جلای خود را از دست می دهد و کدر می شود. با نور سفید خیره کننده ای می سوزد و به اکسید منیزیم تبدیل می شود. این فلز از عناصر فراوان طبیعت است ولی به حالت آزاد وجود ندار
ممیزی
- ممیزی
- رسیدگی مالیاتی
