دهی است از دهستان عرب خانه بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 54 هزارگزی شمال باختری شوسف و 6 هزارگزی شمال باختری کلاته نو و دارای 56 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، لبنیات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان عرب خانه بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 54 هزارگزی شمال باختری شوسف و 6 هزارگزی شمال باختری کلاته نو و دارای 56 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، لبنیات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان کاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه. واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 8هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به سراسکند. واقع در دره و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 250تن است. آب آن از چشمه سارها تأمین میگردد. محصول آن غلات، نخود و چغندر و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم بافی است. در دو محل به فاصله یک کیلومتری به نام کویدرق بالا و پایین مشهور است و سکنۀ کویدرق بالا 113 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان کاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه. واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 8هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به سراسکند. واقع در دره و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 250تن است. آب آن از چشمه سارها تأمین میگردد. محصول آن غلات، نخود و چغندر و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم بافی است. در دو محل به فاصله یک کیلومتری به نام کویدرق بالا و پایین مشهور است و سکنۀ کویدرق بالا 113 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان نبت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار، واقعدر 75000گزی باختر نیک شهر و کنار راه مالرو بنت به کالک. هوای آن گرم و دارای 200 تن سکنه است. آب آنجااز قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، خرما، برنج و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفه شیرانی بنت هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان نبت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار، واقعدر 75000گزی باختر نیک شهر و کنار راه مالرو بنت به کالک. هوای آن گرم و دارای 200 تن سکنه است. آب آنجااز قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، خرما، برنج و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفه شیرانی بنت هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان خنافره بخش شادگان شهرستان خرمشهر، واقع در 4هزارگزی جنوب باختری راه فرعی اتومبیل رو شادگان به آبادان، محلی است دشت و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 200 تن است، آب آن از رود خانه جراحی تأمین میشود، محصول عمده آن خرما و غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی آنان عبابافی است، ساکنان آن از طایفۀ ابوخضر و خنافره هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان خنافره بخش شادگان شهرستان خرمشهر، واقع در 4هزارگزی جنوب باختری راه فرعی اتومبیل رو شادگان به آبادان، محلی است دشت و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 200 تن است، آب آن از رود خانه جراحی تأمین میشود، محصول عمده آن خرما و غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی آنان عبابافی است، ساکنان آن از طایفۀ ابوخضر و خنافره هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر، واقع در 15 هزارگزی جنوب خاور دیلم و کنار راه فرعی گناوه به هندیجان. هوای آن گرم و دارای 438 تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر، واقع در 15 هزارگزی جنوب خاور دیلم و کنار راه فرعی گناوه به هندیجان. هوای آن گرم و دارای 438 تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
ده کوچکی است از دهستان کنارک شهرستان چاه بهار، واقع در 125000گزی باختر چاه بهار و 8000گزی شمال دریای عمان و دارای 45 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان کنارک شهرستان چاه بهار، واقع در 125000گزی باختر چاه بهار و 8000گزی شمال دریای عمان و دارای 45 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
چاره کردن و گزردن. (آنندراج) : که این بسته (ضحاک) را تا دماوند کوه ببر همچنین تازیان بی گروه که نگزیرد از مهتری بهتری سپهبدنژادی و کندآوری. فردوسی. ترا نگزیرد از بخشنده شاهی مرا نگزیرد از رخشنده ماهی. (ویس و رامین). پس حاجت به آب بیشتر بود که به دگر چیزها که بدرستی از او همی بگزیرد و نه به بیماری. (الابنیه عن حقایق الادویه). سرانجامشان رفت باید به گور که نگزیرد از گور نزدیک و دور. شمسی (یوسف و زلیخا). تو رابنگزیرد از کسی که در پیش کار تو باشد. (تفسیر ابوالفتوح رازی). با سیه باش چونت نگزیرد که سیه هیچ رنگ نپذیرد. سنایی. بود آزاد از آنچه نگزیرد وآنچه بدهند خلق نپذیرد. سنایی. از هزل و جد چو طفل بنگزیردم دو دست گاهی به لوح و گه به فلاخن درآورم. خاقانی. و مصر شدند که جز از این مداوا نیست. از خوردن نمی گزیرد و این رنج جز به شراب تداوی نپذیرد. (راحه الصدور راوندی). زآن رو که هوا بوی خوشت میگیرد دل را دمی از باد هوا نگزیرد. سلمان ساوجی. هرکه خواهد بود پیش سلاطین بر پای همچو شمعش نگزیرد ز ثبات قدمی ادب آن است که گر تیغ نهندش بر سر بایدش داشت زبان گوش ز هر بیش و کمی. سلمان ساوجی. - ناگزیر بودن و نگزیردن از کسی، بوجود وی احتیاج مبرم داشتن. ناگزیر از معاشرت او بودن: بیا یوسف خویش را گوش دار مدارش بهیچ آدمی استوار که یوسف دمی از تو نگزیردش نخواهد که کس جز تو برگیردش. شمسی (یوسف و زلیخا)
چاره کردن و گزردن. (آنندراج) : که این بسته (ضحاک) را تا دماوند کوه ببر همچنین تازیان بی گروه که نگزیرد از مهتری بهتری سپهبدنژادی و کُندآوری. فردوسی. ترا نگزیرد از بخشنده شاهی مرا نگزیرد از رخشنده ماهی. (ویس و رامین). پس حاجت به آب بیشتر بود که به دگر چیزها که بدرستی از او همی بگزیرد و نه به بیماری. (الابنیه عن حقایق الادویه). سرانجامشان رفت باید به گور که نگزیرد از گور نزدیک و دور. شمسی (یوسف و زلیخا). تو رابنگزیرد از کسی که در پیش کار تو باشد. (تفسیر ابوالفتوح رازی). با سیه باش چونت نگزیرد که سیه هیچ رنگ نپذیرد. سنایی. بود آزاد از آنچه نگزیرد وآنچه بدهند خلق نپذیرد. سنایی. از هزل و جد چو طفل بنگزیردم دو دست گاهی به لوح و گه به فلاخن درآورم. خاقانی. و مصر شدند که جز از این مداوا نیست. از خوردن نمی گزیرد و این رنج جز به شراب تداوی نپذیرد. (راحه الصدور راوندی). زآن رو که هوا بوی خوشت میگیرد دل را دمی از باد هوا نگزیرد. سلمان ساوجی. هرکه خواهد بود پیش سلاطین بر پای همچو شمعش نگزیرد ز ثبات قدمی ادب آن است که گر تیغ نهندش بر سر بایدش داشت زبان گوش ز هر بیش و کمی. سلمان ساوجی. - ناگزیر بودن و نگزیردن از کسی، بوجود وی احتیاج مبرم داشتن. ناگزیر از معاشرت او بودن: بیا یوسف خویش را گوش دار مدارش بهیچ آدمی استوار که یوسف دمی از تو نگزیردش نخواهد که کس جز تو برگیردش. شمسی (یوسف و زلیخا)
دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج، واقع در 21 هزارگزی شمال خاوری سنندج و 6 هزارگزی شمال کوله هرد. هوای آن سرد و دارای 160 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات و شغل اهالی زراعت، گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج، واقع در 21 هزارگزی شمال خاوری سنندج و 6 هزارگزی شمال کوله هرد. هوای آن سرد و دارای 160 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات و شغل اهالی زراعت، گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
نورالدین محمد. صاحب نفثهالمصدور. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : قدیمترین نمونۀ این شیوه یعنی نثر متکلفانه و مسجع ومصنوع مقامات حمیدی و نفثهالمصدور زیدری... می باشد. (سبک شناسی بهار ج 1 ص 287). رجوع به نسوی محمد بن احمد و خطوط خوش کتاب خانه شاهنشاهی و مادۀ قبل شود
نورالدین محمد. صاحب نفثهالمصدور. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : قدیمترین نمونۀ این شیوه یعنی نثر متکلفانه و مسجع ومصنوع مقامات حمیدی و نفثهالمصدور زیدری... می باشد. (سبک شناسی بهار ج 1 ص 287). رجوع به نسوی محمد بن احمد و خطوط خوش کتاب خانه شاهنشاهی و مادۀ قبل شود